تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف‏ جلد 1
محمد رحمتی شهرضا

ابو علی سینا و نماز

این را برای جوان‏ها می‏گویم: من سالی ده روز همدان می‏روم، یکی از جاهایی که من انس دارم در بعضی اوقات که همدان هستم می‏روم، کنار قبر بو علی سینا یکی کتابخانه‏ای هست که یک جای خوش منظره‏ای دارد. هم هوای خوبی دارد و یک جور تفریح است و هم می‏روم در کتابخانه‏اش و مطالعه می‏کنم. یادم نمی‏رود. یک روز که برای مطالعه رفته بودم، کتابی را برداشتم و تاریخچه حالات بوعلی سینا را خواندم. شیخ الرئیس بو علی سینا یک آدم عادی نیست. ملایی بوده در ده قرن پیش که هنوز هم دنیا می‏گوید، بوعلی ملا است. با اینکه دنیا این همه اوج علمی گرفته است، باز هم می‏گوید بوعلی سینا ملاست و مدارک علمی هم که از او به یادگار مانده مثل برهان و شفاء و... حرفی در باسواد بودن و نابغه بودن او نگذاشته است.
بوعلی سینا - عمری هم نداشته است - با آن مغز متفکر، با آن مغز شکافنده مشکلات علمی، هضم کننده معظلات، با آن فکر و هوش و استعداد می‏گوید: هر وقت به هر مشکلی از مشکلات علمی گیر می‏کردم و مغزم تیغش کند می‏شد، نمی‏توانست ببرد و می‏ماندم و معمایی غیر قابل حل برای من می‏شد و به هدف و جان حرف نمی‏توانستم برسم، پا می‏شدم. می‏آمدم وضو می‏گرفتم، یک مقداری تربت امام حسین (علیه السلام) می‏گذاشتم جلویم و مقابل قبله می‏ایستادم و دو رکعت نماز می‏خواندم و پناه به خدای عقل، به خدای فهم می‏بردم. از دهنده عقل و مغز و فهم استمداد می‏کردم و حل این مشکل علمی را از او می‏خواستم. بعد از نماز با یک توجه و توسل به خدا، دوباره صفحه را مطالعه می‏کردم. الهامات مغزی و فکری به من می‏شد و مشکلات علمی من حل می‏شد. ببینید غرور علمی او را - با آن همه علم و دانش - نگرفته است. می‏گوید: هر وقت به مشکلات عقلی و علمی گیر می‏کردم، پناه به نماز و بندگی خدا می‏بردم. آنوقت تو بچه هنوز نمی‏دونی الف گرد است یا دراز، می‏گه نماز چی است؟ نمی‏دانی! بیا در میدان ببین بوعلی و بوعلی‏ها در خانه خدا به خاک افتادند(2474).