عصر حکومت و خلافت حضرت علی (علیه السلام) بود. سپاه متجاوز معاویه به شهر انبار حمله کرده و به غارت و چپاولگری پرداختند. خبر این حادثه به حضرت علی (علیه السلام) رسید. شخصاً پیاده به نخیله(1316) آمد تا برای سرکوبی متجاوزان، اقدامی کند.
مسلمانان خود را به حضور علی (علیه السلام) رساندند و عرض کردند: ای امیرمؤمنان، ما عهدهدار سرکوبی متجاوزان خواهیم شد، شما به جای خود بروید.
امام علی (علیه السلام) به آنها فرمود: ماتکفوننی انفسکم فکیف تکفوننی غیرکم...؛ شما قادر نیستید که از عهده مشکلات خودتان برآیید، بنابراین چگونه مشکل دیگران را از من دفع مینمایید؟ اگر ملتهای قبل، از ستم فرمانروایان خود، شکایت داشتند، من امروز از ستم ملت خود شکایت دارم، گویی من پیرو و فرمانبر هستم و آنها رهبر و فرمانروا میباشند....
در این میان که علی (علیه السلام) ناراحتی خود را نسبت به سستی و سهل انگاری ملت، اعلام داشت، دو نفر از اصحابش به حضور علی (علیه السلام) آمدند و یکی از آنها عرض کرد: من جز اختیار خود و برادرم را ندارم، فرمان بده تا آن را اجرا کنیم. امام علی (علیه السلام) در پاسخ فرمود: شما در برابر آن چه من میخواهم چه کاری میتوانید انجام دهید؟(1317).