شیخ ابوالفتح رازی از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کرده که فرمود: در شب معراج چون به آسمان رسیدم، ملکی دیدم که هزار دست داشت و در هر دستی هزار انگشت و مشغول به حساب کردن و شماره نمودن با انگشتان بود. از جبرئیل پرسیدم که این ملک کیست و چه چیز را حساب میکند؟ جبرئیل گفت: این ملکی است است که بر دانههای باران موکل است و حفظ میکند که چند قطره از آسمان به زمین نازل شده است. پس من به آن ملک گفتم که تو میدانی از زمانی که حق تعالی دنیا را خلق کرده است چند قطره باران از آسمان به زمین آمده است؟ گفت: یا رسول الله! قسم به آن خدایی که تو را به حق به سوی خلق فرستاده است، غیر از آن که من میدانم چند قطره از آسمان به زمین نازل شده است، به تفصیل میدانم که چند قطره به دریا، چند قطره در بیابان، چند قطره در بستان، چند قطره در شورهزار، چند قطره در قبرستان فرود آمده است. حضرت فرمود که من از حفظ و تذکر او در حساب خود تعجب کردم. پس او گفت یا رسول الله، با این حفظ و تذکر و دستها و انگشتانی که دارم، قدرت حساب کردن یک چیز را ندارم. گفتم: آن کدام حساب است؟ او گفت: قومی از امت تو در جایی حاضر میشوند و اسم تو نزد ایشان برده میشود، پس صلوات بر تو میفرستند؛ من قدرت ندارم تا ثواب که عائد آنها میشود را حساب کنم!(1969).