تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف‏ جلد 1
محمد رحمتی شهرضا

ثروت عامل امتحان الهی‏

خداوند یک بیابان گوسفند به ابراهیم داد. یک روزی همین طور که در صحرا می‏رفت و گوسفندهایش را می‏چراند، یک وقت دید در این صحرا و دشت یک صدای دلربائی بلند است. یک نفری می‏گوید: سبوح قدوس، ربنا و رب الملائکه الروح یک وقت صدای زد: آی کسی که اسم محبوب من را می‏بری. اگر یک دفعه دیگر بگویی خدا من ثلث این گوسفندانم را به تو می‏دهم. دوباره صدای بلند شد: سبوح قدوس، ربنا و رب الملائکه الروح گفت ای کس که اسم محبوب من را بردی، یک مرتبه دیگر ببر، دو ثلث گوسفندانم را به تو می‏دهم من عاشق این ذکرم و لذت می‏برم که یکی بگوید: خدا! صدا بلند شد: سبوح قدوس، ربنا و رب الملائکه الروح.
- یک دفعه دیگر بگو خدا من تمام گوسفندانم را به تو می‏دهم او هم گفت. یک وقت ابراهیم صدا زد: آی صاحب صدا با گوسفندانت را ببر! یک وقت دید یک جوان خوش سیما و خوش لباس، آمد و گفت ابراهیم من بودم. گفت این گوسفندها برای تو، خداحافظ! یک چند قدمی ابراهیم رفت یک وقت جوان صدا زد: ابراهیم بیا! آمد.
- کجا می‏روی؟ بیا گوسفندانت را ببر!
- من گوسفندان را به تو بخشیدم.
- من گوسفند می‏خواهم چه کنم؟ من جبرئیل هستم. برای امتحان تو آمده بودم!
عجیب است! او نام خدا را می‏شنود از همه چیزش می‏گذرد تو پلو گیر بیاوری خدا را له می‏کنی؟!(363)