کتاب قابوس نامه کتاب خوبی است نویسندهاش یکی از شاهزادههای ایرانی است. میگوید: از مکه به ترکیه آمدم، مدتی پیش سلطان ترکیه بودم و با هم جلساتی داشتیم. روزی در جلسه یک جملهای نقل کردم، دیدم یک حال اشمئزاز و نفرتی برایش پیدا شد. در ضمن بحثها برایش گفتم که در ایران ما، در گرگان دهی است که آب نیست و زنها باید بروند از دامنه کوه آب تهیه کنند و کرمهایی به نام کرم سبز در آن جا فراوانند که اگر پا روی آن بگذارند و کشته شود، آب روی سرش تلخ میشود که البته باور کردنش مشکل است. میگوید: این جمله را گفتم، دیدم یک حال اشمئزاز و نفرتی از من پیدا شد. سلطان ساکت ماند ولی تصمیم گرفتم تا این حرف را اثبات کنم. لذا به ایران نوشتم که طوماری درست کنید، قاضیها، عادلها، علما شهادت بدهند که این طور چیزی هست. مدتی ماندم تا طومار آمد و آن را پیش این آقا بردم، نگاهی به طومار کرد و جملهای گفت که خیلی عالی است. تقاضا دارم که این جمله همیشه در فکرتان باشد. گفت: من میدانستم تو دروغگو نیستی، اما اشکال من این است که حرفی که چهل تا شاهد میخواهد تا اثبات شود، چرا انسان بگوید؟(1781)