و الی ثمود أخاهم صالحاً قال یا قوم اعبدواالله ما لکم من اله غیره هو أنشأکم من الأرض و استعمرکم فیها فاستغفروه ثم توبوا الیه ان ربی قریب مجیب قالوا یا صالح قد کنت فینا مرجوا قبل هذا أتنهانا أن نعبد ما یعبد آباؤنا و اننا لفی شک مما تدعونا الیه مریب؛(413) و بسوی قوم ثمود، برادرشان صالح را (فرستادیم) گفت: ای قوم من! خدا را پرستش کنید، که معبودی جز او برای شما نیست! اوست که شما را از زمین آفرید، و آبادی آن را به شما واگذاشت! از او آمرزش بطلبید، سپس به سوی او باز گردید، که پروردگارم (به بندگان خود) نزدیک، و اجابت کننده (خواستههای آنها) است! گفتند: ای صالح! تو پیش از این، مایه امید ما بودی! آیا ما را از پرستش آنچه پدرانمان میپرستیدند، نهی میکنی؟! در حالی که ما، در مورد آنچه به سوی آن دعوتمان میکنی، در شک و تردید هستیم!