حسد حالتی است نفسانی که صاحب آن سلب کمال و نعمت متوهمی را از غیر، آرزو میکند، چه آن نعمت را خودش دارا باشد یا نه. چه بخواهد به خودش برسد یا نه... و این غیر از غبطه است، چون در غبطه شخص نعمتی را که در غیر میبیند برای خود نیز میخواهد، بدون اینکه میل زوال نعمت از طرف مقابل را داشته باشد.(1228)
امام باقر (علیه السلام) فرمودند: من گاهی به بعضی از فرزندانم محبت میکنم و آنها را روی زانوانم مینشانم در حالی که استحقاق این همه محبت را ندارند، تا مبادا علیه سایر فرزندان حسادت بورزند و ماجرای یوسف تکرار شود. (تفسیر نمونه به نقل از بحارالانوار، ج 74، ص 78.) حسد مایه کفر است. بنی اسرائیل آرزو داشتند پیامبر موعود از نژاد آنان باشد و چون به آرزوی خود نرسیدند، حسادت ورزیده و کافر شدند. گاهی مسائل روانی چون حسد و کینه، انسان را تا سر حد مرگ پیش میبرد. حسد از بخل بدتر است. چون در بخل مال خود را نمیبخشد، ولی در حسد از بخشش دیگری هم ناراحت است. در برخورد با حسود، آرام سخن بگوییم و آتش حسد را با نرمش در گفتار، خاموش کنیم. هر که از کامیابی دیگران رنج میبرد، حسد و خوی منافقانه دارد. در خانواده انبیا نیز، مسایل ضد اخلاقی همچون حسد و حیله میان فرزندان مطرح است. حسد، مرز خانواده و عواطف خویشاوندی را نیز درهم میشکند. حسد، آدمی را به گناهانی همانند دروغ و نیرنگ، حتی به محبوبترین نزدیکانش وادار میسازد. حسد ابلیس، چشم حقیقت بین او را بست، خاک و گل بودن آدم را دید، ولی روح الهی نفخت فیه من روحی او را ندید. أ أسجد... طیناً.
یکی از وسایل آزمایش مردم، خود مردماند. جعلنا بعضکم لبعض فتنه گاهی کسی ثروتمند است تا معلوم شود شکر میکند یا طغیان. و کسی فقیر است تا آزمایش شود که آیا صبر میکند یا بر ثروتمند حسد میورزد.