تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف‏ جلد 1
محمد رحمتی شهرضا

از اخلاق امام حسین (علیه السلام)...

از عصام بن المصطلق شامی نقل شده که گفت: وقتی داخل مدینه معظمه شدم حسین بن علی (علیهم السلام) را دیدم، پس روش نیکو و منظر پاکیزه او مرا به عجب آورد. پس مرا حسد واداشت که آن بغض و عداوتی که از پدر او در سینه داشتم را ظاهر کنم. پس نزدیک شدم و گفتم: پسر ابوتراب تویی؟ معلوم باشد که اهل شام از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به ابوتراب تعبیر می‏کردند و گمان می‏کردند که به این اسم، به آن جناب اهانت کنند و حال آنکه هر وقت ابوتراب می‏گفتند، گویا حلی و حلل به آن حضرت می‏پوشانیدند. [و حضرت از آن لذت می‏برد.]
بالجمله عصام گفت: گفتم به امام حسین (علیه السلام) تویی ابوتراب؟ حضرت فرمود: بلی! فبالغت فی شتمه و شتم ابیه؛ هر چه توانستم دشنام به آن حضرت و پدرش گفتم: فنظر الی نظره عاطف رؤوف؛ پس نظری از روی عطوفت و مهربانی بر من کرد و فرمود: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، خذ العفو وأمر بالعرف و أعرض عن الجاهلین... الی قوله تعالی ثم لا یقصرون؛(197) و این آیات اشاره است به مکارم اخلاق که حق تعالی پیغمبرش را به آن تأدیب فرمود. از جمله آنکه به میسور از اخلاق مردم اکتفا کند و متوقع زیادتر نباشد و بدی را به بدی مکافات ندهد و از نادانان روی گرداند و در مقام وسوسه شیطان پناه به خدا گیرد.
پس حضرت به من فرمود آهسته و سبک و آسان کن کار خود را و برای خود و برای من از خدا طلب آمرزش کن! همانا اگر تو از ما طلب یاری کنی، تو را یاری کنیم و اگر طلب عطا کنی، تو را عطا کنیم و اگر طلب ارشاد کنی، تو را ارشاد کنیم. عصام گفت: من از جسارتهای خود پشیمان شدم. آن حضرت به فراست پشیمانی مرا یافت و فرمود: لا تثریب علیکم الیوم یغفر الله لکم و هو أرحم الراحمین؛(198) و این آیه شریفه حکایت کلام حضرت یوسف پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به برادران خود است که در مقام عفو از تقصیرات آن‏ها فرمود که عتاب و ملامتی بر شما نیست. خداوند شماها را بیامرزد و او ارحم الراحمین است. پس آن جناب به من فرمود که تو از اهل شامی؟ عرض کردم: بلی! بعد حضرت مثلی فرمودند که حاصل آن، این است که دشنام و ناسزا گفتن به ما عادت و خوی اهل شام است که معاویه در میان آنها سنت گذاشت. پس فرمود: حیانا الله و ایاک؛ هر حاجتی که داری به نحو انبساط و گشاده رویی حاجات خود را بخواه که مرا در نزد افضل ظن خود به من می‏یابی، ان شاء الله تعالی!
عصام گفت: این اخلاق شریفه آن حضرت در مقابل آن جسارت‏ها و دشنام‏ها که از من سر زد، چنان زمین بر من تنگ شد که دوست داشتم که به زمین فرو روم، لاجرم از نزد آن حضرت آهسته بیرون شدم در حالیکه به مردم پناه می‏بردم و به نحوی که آن جناب ملتفت من نشود و مرا نبیند، لکن بعد از آن نزد من شخصی دوست‏تر از آن حضرت و پدرش نبود.(199)