تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف‏ جلد 1
محمد رحمتی شهرضا

دختر صدساله!

جوانی تحصیل کرده و دانشمند، پیش یکی از اشخاص ثروتمند رفت که دخترش را خواستگاری کند. مرد همین که چشمش به قیافه جوان افتاد، خیلی خوشش آمد که چنین داماد موقر و متینی داشته باشد، لذا برای تطمیع وی گفت: من سه تا دختر دارم که هیچ کدام هنوز شوهر نکرده‏اند و میل دارم همه با راحتی کامل زندگی زناشویی خود را به سر برند. از این جهت تصمیم گرفته‏ام به هر یک از آنها موقع عروسی به تناسب سنش پولی بدهم که با دست خالی به خانه شوهر نرفته باشند! مثلاً به آنکه هیجده سال دارد، هیجده هزار تومان و به آنکه بیست و پنج سال دارد، بیست و پنج هزار تومان و به آنکه سی و دو سال دارد، سی و دو هزار تومان وجه نقد خواهم داد؛ حالا هر کدام را شما بخواهید، مانعی ندارد! جوان فکری کرد و پرسید: شما دختر صد ساله ندارید!(1251).