فتبسم ضاحکاً من قولها و قال رب أوزعنی أن أشکر نعمتک التی أنعمت علی و علی ولدی و أن أعمل صلحاً ترضاه و أدخلنی برحمتک فی عبادک الصلحین؛(1914) سلیمان از سخن او تبسمی کرد و خندید و گفت: پروردگارا! شکر نعمتهایی را که بر من و پدر و مادرم ارزانی داشتهای به من الهام کن، و توفیق ده تا عمل صالحی که موجب رضای توست انجام دهم، و مرا برحمت خود در زمره بندگان صالحت وارد کن!