تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف‏ جلد 1
محمد رحمتی شهرضا

دنیا و آرزوهای تباه‏

روزی ضرار بن حمزه ضبائی که از یاران نزدیک حضرت امام علی (علیه السلام) بود، نزد معاویه احضار شد. معاویه درباره امام از وی سؤالهایی نمود. ضرار، در مورد خصوصیات اخلاقی و انسانی امام گفت: گواهی و شهادت می‏دهم، که در بعضی از شبهای تاریک، که همه جا تیره و تار بود، او را در حال نماز می‏دیدم، سرپا ایستاده بود و مانند مار گزیده‏ها به خود می‏پیچید و از روی اندوه می‏گریست و می‏گفت: ای دنیا، ای دنیا، از پیشم دور شو، آیا نظرت مرا گرفته و خواسته؟ یا اشتیاق به من، چنین واله و شیدایت ساخته؟ امیدوارم هرگز به آرزویت نرسی! هیهات! برو دیگری را بفریب که مرا به تو نیازی نیست. چه، سه طلاقه‏ات کرده‏ام، و بازگشتی در کار نمی‏باشد. زندگی در تو کوتاه است، و خطرهایت فراوان و همیشه بر سر راه است، و آرزوهایت همه پست و تباه است. آه از کمی توشه (کار خیر) و درازی راه، فغان از دوری سفر و تاریکی و وحشت فرودگاه (آرامگاه ابدی). معاویه بی‏اختیار اشکش سرازیر شد و گفت: خدا ابوالحسن را بیامرزد، او چنین بود؟ سپس خطاب به ضرار گفت: ای ضرار اندوه و عزاداری تو بر مرگ او چگونه بود؟ ضرار در پاسخ معاویه بدون اندکی تردید گفت: همانند اندوه و عزاداری مادری که داغ فرزندش را دیده باشد(105).