تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف‏ جلد 1
محمد رحمتی شهرضا

خطبه امیرالمؤمنین (علیه السلام) پیرامون توحید

الحمدلله الذی لا یبلغ مدحته القائلون و لا یحصی نعماءه العادون و لایؤدی حقه المجتهدون الذی لا یدرکه بعد الهمم و لا یناله غوص الفطن الذی لیس لصفته حد محدود و لا نعت موجود و لا وقت معدود و لا أجل ممدود فطر الخلائق بقدرته و نشر الریاح برحمته و وتد بالصخور میدان أرضه أول الدین معرفته و کمال معرفته التصدیق به و کمال التصدیق به توحیده و کمال توحید الاخلاص له و کمال الاخلاص له نفی الصفات عنه لشهادة کل صفة أنها غیر الموصوف و شهادة کل موصوف أنه غیر الصفة فمن وصف الله سبحانه فقد قرنه و من قرنه فقد ثناه و من ثناه فقد جزأه و من جزأه فقد جهله و من جهله فقد أشار الیه و من أشار الیه فقد حده و من حده فقد ده و من قال فیم فقد ضمنه و من قال علام فقد أخلی منه کائن لا عن حدث موجود لا عن عدم مع کل شی‏ء لا بمقارنة و غیر کل شی‏ء لا بمزایلة فاعل لا بمعنی الحرکات و ال آلة بصیر اذ لا منظور الیه من خلقه متوحد اذ لا سکن یستأنس به و لا یستوحش لفقده؛(740) سپاس خداوندی را سزا است که همه گویندگان از رسیدن بکنه مدحتش عاجز، و تمام حسابگران از شمارش نعمتهای او در مانده میباشند و کوشش کنندگان با همه جدیت حق او را ادا کردن نتوانند، آنچنان خداوندی که همتهای بلند او را درک نکنند، و غواصان دریاهای هوشها به حقیقت وی دست نیابند، خداوندی که نه وصفش را نهایتی است و نه ذات مقدسش بوصفی خاص مقید و منحصر، وجودش از وقت و زمان معین بدور و از دور و درازی مدت بیرون است، آفریننده که تمام خلایق را بقدرت کامله خویش آفرید، و بادها را از فرط رحمت، و مهربانی منتشر فرمود، و زمین را با صخرهای سخت و کوههای سنگین میخکوب و محکم گردانید.
اساس دین که وسیله پرستش خدا است، شناسائی او، و شناسائی کامل او، تصدیق باو، و تصدیق کامل او گرویدن و یگانه دانستن او، وکمال گرویدن باو، عمل خالص برای او کردن، و هنگامی عمل برای او خالص است که صفات را بر ذات او عارض ندانسته بلکه آنها را عین ذات دانند، زیرا هر صفتی بر اینکه غیر موصوف است گواه، و هر موصوفی بر اینکه غیر صفت است شاهد، پس هر کس خدا را بوصف عارض بر ذات وصف کرد برای او قرینی جسته. و هر که برای او قرینی جست او را دو تا دیده، هر که او را دوبار دید مرکب و دارای اجزائش دانسته، هر که او را دارای اجزاء دانست باو نادان است، و نادان بسوی او اشاره میکند، و هر که بسوی او اشاره کرد، و را بحدی محدود کرده و هر که او را بحدی محدود کرد، مانند عدد او را شمرده است، هر که گفت خدا در چیست.
مانند جسم او را ضمن محل دید، و هر که گفت او بر چیست، محلهای دیگر را از او خالی یافت، بودی است که تازه پیدا نشده، موجودی است که معدوم نبوه، با هر چیزیست نه بطور پیوستگی (همه موجودات ب‏آن ذات دائم قائم) و غیر از هر چیزیست نه بطور جدا بودن از آن چیز (نظر خود را از هر چیزی باز گیرد آن چیز چیزی نخواهد بود) کارها بدون بکار افتادن کارافزار و انتقال از حالی بحال از او صادر میشود، هنگامی که خلقی که دیده شود نبود او بدون دیده بینا، و وقتی که کسی باو انس گرفته شود نبود، او فرد ساکن در ما سوی، از نبودن انیس وحشت پیدا نکرد، و بقدرت کامله خویش خلایق را خلق کرد، و بایجاد آنهابطور اکمال ابتدا فرمود، بدون اینکه اندیشه بکار برد و از تجربه استفاده نماید، و جنبشی و حرکتی بخود دهد و یا اهتمام نفسی که در آن مضطرب و نگران گردد. هر یک از اشیاء را بوقتی معین محول و مربوط ساخت، اضداد مختلف را باهم الفت داد، طبایع را در اشیاء جایگیر کرد، (مانند فکر و هوش در بشر، و شجاعت در شیر، و ترس و مکر و حیله در روباه و غیر اینها) و هر یک از آن طبایع را ملازم آن اشیاء گردانید، در حالیکه پیش از پیدایش آنها بحال هر یک از آنها دانا بود، و بانتهاء حدودشان احاطه کامل داشت، و بقرائن و چیزهای پیوسته به آنها شناسا بود.