تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف‏ جلد 1
محمد رحمتی شهرضا

ذکر امیرالمؤمنین (علیه السلام)

حبه عرنی و نوف بکالی، شب را در صحن حیاط دارالاماره کوفه خوابیدند. بعد از نیمه شب دیدند امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) آهسته از داخل قصر، به طرف صحن حیاط می‏آید، اما به حالتی غیر عادی. وحشت فوق العاده‏ای بر او مستولی است. قادر نیست که حتی تعادل خود را حفظ کند. دست خود را به دیوار تکیه داده و خم شده و با کمک دیوار قدم پیش می‏آید و با خود آیات آخر (194 - 190) سوره مبارکه آل عمران را زمزمه می‏کند: انی فی خلق السموات و الأرض و اختلاف اللیل و النهار لآیات لاولی الألباب؛ همانا در آفرینش حیرت‏آور و شگفت‏انگیز آسمان‏ها و زمین و در گردش منظم شب و روز نشانه‏هایی برای صاحبدلان و خردمندان است.
الذین یذکرون الله قیاماً وقعوداً و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السموات و الأرض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار؛ آنان که خدا را در همه حال و همه وقت به یاد دارند و او را فراموش نمی‏کنند، چه نشسته و چه ایستاده و چه به پهلو خوابیده، و درباره خلقت آسمان‏ها و زمین در اندیشه فرو می‏روند که پروردگارا! این دستگاه با عظمت را به عبث نیافریده‏ای، منزهی از این که کاری به عبث بکنی، پس ما را از آتش کیفر خود نگهداری کن!
ربنا انک من تدخل النار فقد أخزیته و ما للظالمین من أنصار؛ پروردگارا! هر کس را که تو عذاب کنی و به آتش ببری، بی آبرویش کرده‏ای، ستمگران یارانی ندارند.
ربنا اننا سمعنا منادیاً ینادی للایمان أن آمنوا بربکم فآمنا ربنا فاغفرلنا ذنوبنا و کفر عنا سیئاتنا و توفنا مع الأبرار؛ پروردگارا! ما ندای منادی ایمان را شنیدیم که به پروردگار خود ایمان بیاورید، ما ایمان آوردیم، پس ما را ببخشای و از گناهان ما درگذر و ما را در شمار نیکان نزد خود ببر!
ربنا و آتنا ما وعدتنا علی رسلک ولا تخزنا یوم القیامة انک لا تخلف المیعاد؛ پروردگارا! آن چه بوسیله پیغمبران وعده داده‏ای، نصیب ماکن! البته تو هرگز وعده خلافی نمی‏کنی.
همین که این آیات را در حالیکه از خود بیخود شده بود و گویی هوش از سرش پریده بود تلاوت کرد، حبه و نوف هر دو در بستر خویش آرمیده بودند و این منظره عجیب را از نظر می‏گذراندند.
حبه مانند بهت زدگان خیره خیره می‏نگریست. اما نوف نتوانست جلوی اشک چشم خود را بگیرد و مرتب گریه می‏کرد. تا اینکه علی (علیه السلام) به نزدیک خوابگاه حبه رسید و گفت: خوابی یا بیدار؟
- بیدارم یا امیرالمؤمنین! تو که از هیبت و خشیت خدا اینچنین هستی، پس وای به حال بیچارگان!
امیرالمؤمنین (علیه السلام) چشمها را پایین انداخت و گریست. آنگاه فرمود: ای حبه همگی ما روزی در مقابل خداوند نگه داشته خواهیم شد، هیچ عملی از اعمال ما بر او پوشیده نیست. او به من و تو از رگ گردن نزدیکتر است، هیچ چیز نمی‏تواند بین ما و خدا حائل شود. آنگاه به نوف خطاب کرد:
- خوابی؟
- نه یا امیرالمؤمنین! بیدارم. مدتی است که اشک می‏ریزم.
- ای نوف! اگر امروز از خوف خدا زیاد بگریی، فردا چشمت روشن خواهد شد. ای نوف! هر قطره اشکی که از خوف خدا از دیده‏ای بیرون آید، دریاهایی از آتش را فرو می‏نشاند. ای نوف! هیچ کس مقام و منزلتش بالاتر از کسی نیست که از خوف خدا بگرید و به خاطر خدا دوست بدارد. ای نوف! آنکس که خدا را دوست بدارد و هر چه را دوست می‏دارد به خاطر خدا دوست بدارد، و چیزی را بر دوستی خدا ترجیح ندهد، و آنکس که هر چه را دشمن می‏دارد، به خاطر خدا دشمن بدارد، از این حب و بغض جز نیکی به او نخواهد رسید. هرگاه به این درجه رسیدید، حقایق ایمان را به کمال دریافته‏اید. سپس وقتی حبه و نوف را موعظه کرد و اندرز داد، آخرین جمله‏ای که گفت این بود: از خدا بترسید، من به شما ابلاغ کردم.
آنگاه از آن دو نفر گذشت و سرگرم احوال خود شد، به مناجات پرداخت در حالیکه می‏گفت: خدایا ای کاش می‏دانستم هنگامی که از تو غفلت می‏کنم، تو از من روی گردانی یا باز به من توجه داری؟ ای کاش می‏دانستم در این خوابهای طولانی‏ام و در این کوتاهی کردنم در شکرگزاری، حالم نزد تو چگونه است؟
حبه و نوف گفتند: به خدا قسم دائماً راه می‏رفت و حالش همین بود تا صبح طلوع کرد.(1536)