تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف‏ جلد 1
محمد رحمتی شهرضا

حیا و عفت ممدوح‏

فجاءته احدات ما تمشی علی استحیاء قالت ان أبی یدعوک لیجزیک أجر ما سقیت لنا فلما جاءه و قص علیه القصص قال لاتخف نجوت من القوم الظلمین؛(1177) ناگهان یکی از آن دو (زن) به سراغ او آمد در حالی که با نهایت حیا گام برمی‏داشت گفت: پدرم از تو دعوت می‏کند تا مزد آب دادن (به گوسفندان) را که برای ما انجام دادی به تو بپردازد. هنگامی که موسی نزد او [شعیب‏] آمد و سرگذشت خود را شرح داد، گفت: نترس، از قوم ظالم نجات یافتی!