وذاالنون اذ ذهب مغضباً فظن أن لن نقدر علیه فنادی فی الظلمات أن لا اله الا أنت سبحانک انی کنت من الظلمین فاستجبناله و نجیناه من الغم و کذالک ننجی المؤمنین؛(2180) و ذاالنون [یونس] را (به یاد آور) در آن هنگام که خشمگین (از میان قوم خود) رفت؛ و چنین میپنداشت که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت؛ (اما موقعی که در کام نهنگ فرو رفت)، در آن ظلمتها(ی متراکم) صدا زد: خداوندا! جز تو معبودی نیست! منزهی تو! من از ستمکاران بودم! ما دعای او را به اجابت رساندیم؛ و از آن اندوه نجاتش بخشیدیم؛ و این گونه مؤمنان را نجات میدهیم!