امام یازدهم (علیه السلام) بنا بر مشهور، ولادت با سعادتش روز هشتم ماه ربیع الثانی سال 232 هجری قمری میباشد.
نام مبارک او حسن (علیه السلام) و کنیهاش ابو محمد و لقب مشهورش عسکری است. پدرش امام علی الهادی و مادرش به نامهای ریحانه، حدیث و سلیل گفته شده.
آن حضرت در سن 22 سالگی پس از شهادت پدر بزرگوارش به منصب امامت رسید و تقریبا مدت 6 سال امامت نمود. امام در طول مدت امامت خویش مرتب مورد شکنجههای مختلف جسمی و روحی قرار میگرفت و چندین بار حضرت را زندانی کردند. تا آنکه بالاخره او را بنا بر مشهور در تاریخ هشتم ماه ربیع الاول یا در ماه صفر در سال 260 به دستور معتمد عباسی مسموم و به شهادت رساندند، آن امام مظلوم کنار پدر بزرگوارش در سامراء دفن گردید. مدت عمر شریفش را حدود 28 سال گفتهاند و آن حضرت تنها دارای یک فرزند پسر بوده است.
[107]
امشب شب یتیمی امام زمان (علیه السلام) است. شب عزای پسر فاطمه است. از همین جا دلها را روانه سامرا و حرم با صفای امام عسکری (علیه السلام) کنیم.
ساعات آخر عمر مبارک امام عسکری (علیه السلام) بود. حضرت به غلامش فرمود: به آن حجره برو کودکی را میبینی که در پشت پرده به سجده افتاده است، او را نزد من بیاور! غلام به آن جا رفت. میگوید کودکی که چهره نورانی و زیبایی داشت را مشاهده کردم. او امام زمان (علیه السلام) بود. وقتی چشم امام به ایشان افتاد گریه کرد و فرمود: یا سید اهلبیته اسقنی الماء فانی ذاهب الی ربی؛ ای سرور اهل خانه من! به من آب بیاشام! همانا من به سوی پروردگارم میروم. وفاتم نزدیک است.
در حالیکه دستهای امام عسکری از شدت مسومیت میلرزید، حضرت ولی عصر (علیه السلام) با دستهای مبارک خود، آب در دهان مبارک پدر میریختند(2873) و در همین حالت، امام عسکری به شهادت رسید. امام عصر (عج) بر بدن بابا نماز خواند. اما یابن الحسن! جایت خالی بود در کربلا...
جای مهدی بود خالی در زمین کربلا تا نماز دیگری در شام عاشورا کند
باز گرداند ز مقتل عمه را سوی حرم غل ز دست سید سجاد آنگه وا کند
[108]
بعد از شهادت امام عسکری (علیه السلام)، عموی امام زمان آمدند تا بر بدن امام عسکری (علیه السلام) نماز بخوانند، یک وقت دیدند پرده حجره عقب رفت. یک آقا زادهای جلو آمد، گفت: عمو کنار برو! باید من بر بدن بابایم نماز بخوانم.(2874)
امام زمان! نمیدانم با چه حالی بر بدن بابا نماز خواندی! کربلا هم بنی اسد آمدند، اما نمیدانند چه کنند، یک وقت دیدند که امام سجاد (علیه السلام) آمد. فرمود: بنی اسد همه کارهای این بدن با خود من است. فقط شما یک قعه حصیر بیاورید. امام (علیه السلام) بر بدن مبارک بابای غریبش نماز خوانده آن گاه بدن بابا را میان حصیر پیچید و به طرف قبر برد. دیدند امام سجاد (علیه السلام) از میان قبر بیرون نمیآید، نزدیک آمدند دیدند امام سجاد (علیه السلام) لبها را بر رگهای بریده بابا گذاشته است...
[109]
حضرت عسکری (علیه السلام) مدت عمرش ظاهرا کم، ولی بسیار پر برکت بود. که شرحش مفصل است. حضرت خیلی به داد اسلام رسید. اگر بعضی نهضتهای حضرت نبود، اصلا اسلام در خطر بود ولی خلفاء جائر آن زمان، حضرت را خیلی اذیت کردند. زهر جفا به حضرت عسگری (علیه السلام) دادند. بدن نازنینشن بر اثر آن سم در میان رختخواب مثل برگ گلی میلرزید. دارویی برای حضرت (علیه السلام) تهیه کردند. نمیدانم در طب قدیم چه دارویی بوده است. ضد زهر بوده یا ضد حرارت نمیدانم برای چه منظور است؟ ولی روایت است که وقتی آن را به دست مبارک حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) دادند تا میل کنند دست مبارکش چنان میلرزید که لب کاسه به دندانهای مبارک اصابت میکرد و صدای آن به گوش میرسید. یادگار آقا، که مولای ما امام زمان (علیه السلام) باشد در اتاق دیگری بود. فرمود: بروید و نور دیده مرا بیاورید. دست آقازاده را گرفتند و آوردند. به صورت این آقا زاده نگاهی کرد. حالا در صورتش چی دید؟ از عقل ما خراج است. فقط در حد لفظ میگویم در صورت این آقا زاده، یازده امام (علیه السلام) را دید. در صورتش فاطمه زهرا (علیهما السلام) را دید. رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را دید. انبیاء را دید.
یا صاحب الزمان! ای آقا! چقدر تو نازنینی! چقدر آقایی! امشب توجهای به ما بکن.
میدانیدآقاامام حسن (علیه السلام) چی گفت؟ یک جمله کوتاه. اما چه وقت؟ در زختخواب افتاده، بدن نازنین، میلرزد. زهر اثر گذاشته، فرمودن یا سیداهل بیت؛ ای آقا خانواده انی ذاهب الی ربی؛(2875) فرزندم من دیگر رفتنی ام. یا حضرت عسگری! جانم به قربانت! از شما اجازه میگیرم. امام زمان مجلسمان را میبیند. اینجا آقازاده بصورت پدر نگاه کرد، پدر هم فرمود: یا سید اهل بیت.
اما در کربلا پدر بود که به صورت نازنین پسر نگاه کرد و بالای سر او حاض رشد.(2876)