تابستان بود، وقت شام خوردن فرا رسید. سفرهای را کنار امام صادق (علیه السلام) پهن کردند، مقداری نان در میان آن سفره بود، سپس کاسهای که آب گوشت در آن بود آوردند و نزد آن حضرت نهادند، آب و گوشتی که در میان کاسه بود، داغ بود، وقتی که امام صادق (علیه السلام) لقمهای نان برداشت و در میان آب گوشت گذارد، آن را داغ یافت، دستش را کشید و چند بار مکرر فرمود: نستجیر بالله من النار نعوذ بالله من النار؛ پناهنده میشوم به خدا از آتش دوزخ، پناه میبرم به خدا از آتش دوزخ. و این سخن را آنقدر تکرار کرد تا آب گوشت، سرد شد، آنگاه فرمود: ما قدرت بر تحمل داغی این آب گوشت، را نداریم پس چگونه بتوانیم آتش دوزخ را تحمل کنیم؟! به این ترتیب، امام صادق (علیه السلام) با دیدن آب داغی، به یاد دوزخ میافتاد و با کمال تواضع، به سوی خدا پناه برد.(1380)