تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف‏ جلد 1
محمد رحمتی شهرضا

ستاره شناس‏

امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و سپاهیانش، سوار بر اسبها، آهنگ حرکت به سوی نهروان داشتند. ناگهان یکی از سران اصحاب رسید و مردی را همراه خود آورد و گفت: یا امیرالمؤمنین! این مرد ستاره شناس است و مطلبی دارد که می‏خواهد به عرض شما برساند. ستاره شناس گفت: یا امیرالمؤمنین! در این ساعت حرکت نکنید، اندکی تأمل کنید، بگذارید اقلاً دو سه ساعت از روز بگذرد، آنگاه حرکت کنید.
- چرا؟
- چون اوضاع کواکب دلالت می‏کند که هر که در این ساعت حرکت کند، از دشمن شکست خواهد خورد و زیان سختی بر او و یارانش وارد خواهد شد، ولی اگر در آن ساعتی که من می‏گویم حرکت کنید، ظفر خواهید یافت و به مقصود خواهید رسید.
- این اسب من آبستن است، آیا می‏توانی بگویی کره‏اش نر است یا ماده؟
- اگر بنشینم حساب کنم می‏توانم.
- دروغ می‏گویی، نمی‏توانی، قرآن می‏گوید: هیچکس جز خدا از نهان آگاه نیست. آن خداست که می‏دانی چه در رحم آفریده است. محمد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، چنین ادعایی که تو می‏کنی نکرد. آیا تو ادعا داری که بر همه جریانهای عالم آگاهی و می‏فهمی در چه ساعت خیر و در چه ساعت شر می‏رسد؟ پس اگر کسی به تو با این علم کامل و اطلاع جامع اعتماد کند، به خدا نیازی ندارد!
بعد به مردم خطاب فرمود: مبادا دنبال این چیزها بروید، اینها منجر به کهانت و ادعای غیبگویی می‏شود. کاهن همردیف ساحر است و ساحر همردیف کافر و کافر در آتش. آنگاه رو به آسمان کرد و چند جمله دعا مبنی بر توکل و اعتماد به خدای متعال خواند. سپس رو به ستاره شناس کرد و فرمود: ما مخصوصا بر خلاف دستور تو عمل می‏کنیم و بدون درنگ همین الان حرکت می‏کنیم. فورا فرمان حرکت داد و به طرف دشمن پیش رفت. در کمتر جهادی به قدر آن جهاد، پیروزی و موفقیت نصیب علی (علیه السلام) شده بود.(1283)