تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف‏ جلد 1
محمد رحمتی شهرضا

صبر و استقامت‏

زن مسلمان بادیه نشینی بود به نام ام عقیل. روزی دو میهمان بر او وارد شدند. فرزند ام عقیل همراه شتران در بادیه بود، در همان لحظه به او خبر دادند که شتر خشمگین فرزندش را در چاهی انداخته و کشته است. زن با ایمان به کسی که خبر مرگ فرزند را برای او آورده بود، گفت: از مرکب پیاده شو و به پذیرایی از میهمان کمک کن! گوسفندی حاضر داشت، به او داد تا آن را ذبح کند و سرانجام غذا آماده شد. ام عقیل غذا را به نزد میهمانان گذاشت. آنها می‏خوردند و از صبر و استقامت این زن مسلمان در شگفت بودند. یکی از میهمانان می‏گوید: هنگامی که از غذا خوردن فارغ شدیم، زن با ایمان نزد ما آمد و گفت: آیا در میان شما کسی هست که از قرآن به خوبی آگاه باشد؟ یکی از حاضران گفت: بلی من آگاهم. زن گفت: آیاتی از قرآن را برایم بخوان تا در برابر مرگ فرزندم مایه تسلی خاطر من گردد. او می‏گوید: من این آیات را برای آن زن خواندم ولنبلونکم بشی‏ء من الخوف والجوع ونقص من الأموال و الأنفس و الثمرات و بشر الصابرین الذین اذا أصابتهم مصیبة قالوا انا لله و انا الیه راجعون أولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمة و أولئک هم المهتدون؛(2063) قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی و کاهش در مال‏ها و جان‏ها و میوه‏ها آزمایش می‏کنیم و بشارت ده به استقامت کنندگان آنها که هرگاه مصیبتی به ایشان می‏رسد می‏گویند ما از آن خداییم و به سوی او باز می‏گردیم. این‏ها همان‏ها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آنها هدایت یافتگان هستند.
زن خداحافظی کرد. سپس رو به قبله ایستاد و چند رکعت نماز گزارد. سپس عرض کرد: اللهم انی فعلت ما امرتنی فانجزلی ما وعدتنی؛ خداوندا! من آن چه را تو دستور داده بودی انجام دادم و رشته شکیبایی را رها نساختم، تو هم آنچه را از رحمت و صلوات به من وعده داده‏ای بر من ارزانی دار! سپس اضافه کرد: اگر بنا بود در این جهان کسی برای کسی بماند... یکی از حاضران می‏گوید: من فکر کردم می‏خواهد بگوید: فرزندم برای من باقی می‏ماند. اما ما دیدم چنین ادامه داد: پیامبر اسلام محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) برای امتش باقی می‏ماند(2064).