تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف‏ جلد 1
محمد رحمتی شهرضا

گره کار و دستمال!

مرد پریشان و درمانده‏ای دستمال آردی بر روی سرگذاشته بود و می‏رفت. در بین راه گفت: خدایا! گره از کار من درمانده بگشا! در این وقت گره دستمال باز شد و تمام آردها ریخت. مرد بخت برگشته عصبانی شد و گفت: خداوندا! این همه سال است خدایی می‏کنی و هنوز بین گره کار و گره دستمال فرق نمی‏گذاری!(1406)