تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف‏ جلد 1
محمد رحمتی شهرضا

اول پدرت را راضی کن!

جناب شیخ رجبعلی خیاط (رحمه الله) گاه به بعضی از افراد اجازه حضور در جلسه‏های خود را نمی‏داد و یا شرطی برای آن می‏گذاشت. یکی از ارادتمندان شیخ که قریب بیست سال با ایشان بود آغاز ارتباط خود با شیخ را این گونه تعریف می‏کند: در آغاز هر چه تلاش می‏کردم که به محضر او راه پیدا کنم اجازه نمی‏داد تا این که یک روز در مسجد جامع ایشان را دیدم، پس از سلام و احوال پرسی گفتم: چرا مرا در جلسات خود راه نمی‏دهید؟
فرمودند: اول پدرت را از خود راضی کن بعد با شما صحبت می‏کنم.
شب به منزل رفتم و به دست و پای پدرم افتادم و با اصرار و التماس از او خواستم که مرا ببخشد.
پدرم که از این صحنه شگفت زده شده بود پرسید: چه شده؟
گفتم: شما کار نداشته باشید، من نفهمیدم، مرا ببخشید و... بالاخره پدرم را از خود راضی کردم.
فردا صبح به منزل جناب شیخ رفتم، تا مرا دید فرمود: بارک الله! خوب آمدی، حالا پهلوی من بنشین.
از آن زمان که بعد از جنگ جهانی دوم بود تا موقع فوت، با ایشان بودم.(660)