از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نقل شده هنگامی که حضرت یونس (علیه السلام) در شکم ماهی قرار گرفت، ماهی در درون دریا حرکت میکرد. به دریای قلزم رفت و سپس از آن جا به دریای مصر رفت، سپس از آن جا به دریای طبرستان (دریای خزر) رفت، سپس وارد دجله بصره شد و بعد یونس را به اعماق زمین برد.
قارون که در عصر حضرت موسی (علیه السلام) مشمول غضب خدا شده بود و خداوند به زمین فرمان داده بود تا او را در کام خود فرو برد، فرشتهای از سوی خدا مأمور شده بود که قارون را هر روز به اندازه طول قامت یک انسان، در زمین فرو برد. یونس در شکم ماهی، ذکر خدا میگفت و استغفار میکرد. قارون در تحت زمین، صدای زمزمه یونس (علیه السلام) را شنید، به فرشته مسلط بر خود گفت: اندکی به من مهلت بده! من در این جا صدای انسانی را میشنوم. خداوند به آن فرشته وحی کرد به قارون مهلت بده! او به قارون مهلت داد. قارون به صاحب صدا نزدیک شد و گفت: تو کیستی؟ حضرت یونس فرمود: انا المذنب الخاطیء یونس بن متی؛ من گنهکار خطا کار، یونس پسر متی هستم.
قارون احوال خویشان خود را از او پرسید، نخست گفت:
از موسی چه خبر؟
موسی، مدتی است که از دنیا رفت.
از هارون برادر موسی، چه خبر؟
او نیز از دنیا رفت.
از خواهر موسی که نامزد من بود چه خبر؟
او نیز مرد.
قارون، گریه کرد و اظهار تأسف نمود و دلش برای خویشانش سوخت و برای آنها گریست.
در روایت است که همین دلسوزی او که یک مرحلهای از صله رحم است، موجب شد که خداوند نسبت به او لطف نمود و به آن فرشته مأمور بر او خطاب کرد که عذاب دنیا را از قارون بردار! یعنی همان جا توقف کند و دیگر روزی به اندازه یک قامت انسان در زمین فرو نرود که عذاب سخت برای او بود. هنگامیکه یونس (علیه السلام) از این موضوع باخبر شد و دریافت که خداوند به بندگانش در صورتی که کار نیک کنند مهربان است، در میان تاریکیهای شب و دریا و شکم ماهی فریاد میزد: فنادی فی الظلمات أن لا اله الا أنت سبحانک انی کنت من الظالمین(1991) معبودی جز خدای یکتا نیست، ای خدا! تو پاک و منزه هستی و من از ستمگران هستم.
خداوند دعای او را به استجابت رسانید و به ماهی فرمان داد تا او را به ساحل بیندازد، ماهی او را کنار ساحل آورد و به بیرون انداخت. خداوند در همان جا درخت کدو رویانید و یونس در سایه آن درخت آرمید و از مواهب الهی بهرهمند شد و کمکم سلامتی خود را باز یافت.
به این ترتیب میبینیم که عمل نیک مانند صلحه رحم و همچنین دعا و توبه و اقرار به گناه، موجب نجات خواهد شد.(1992)