و لما توجه تلقاء مدین قال عسی ربی أن یهدینی سواء السبیل و لما ورد ماءمدین وجد علیه أمه من الناس یسقون و وجد من دونهم امرأتین تذودان قال ما خطبکما قالتا لا نسقی حتی یصدر الرعاء و أبونا شیخ کبیر فسقی لهما ثم تولی الی الظل فقال رب انی لما أنزلت الی من خیر فقیر؛(113) و هنگامی که به (چاه) آب مدین رسید، گروهی از مردم را در آنجا دید که چهارپایان خود را سیراب میکنند؛ و در کنار آنان دو زن را دید که مراقب گوسفندان خویشتند (و به چاه نزدیک نمیشوند؛ موسی) به آن دو گفت: کار شما چیست؟ (چرا گوسفندان خود را آب نمیدهید؟!) گفتند: ما آنها را آب نمیدهیم تا چوپانها همگی خارج شوند؛ و پدر ما پیرمد کهنسالی است (و قادر بر این کارها نیست.)! موسی برای (گوسفندان ر آن دو آب کشید؛ (سپس رو به سایه آورد و عرض کرد: پروردگارا! هر خیر و نیکی بر من فرستی، به آن نیازمندم!.