هر عمل خیری، حدی از آن مطلوب است که اگر از آن حد گذشت، ضدش حاصل میشود. یعنی اگر انسان پایینتر از حد مطلوب انجام داد، قاصر و یا مقصر است و اگر بالاتر از حد مطلوب بود، به صعوبت مبتلا میشود، تا این که به حدی میرسد که غیر ممکن و غیر مقدور بشر میگردد. مانند نماز که بدن انسان طاقت زیاد نماز خواندن را ندارد و یا مزاحم خیراتی است که به سبب نماز از انسان فوت میشود، به گونهای که دیگر انسان نمیتواند آنها را مثل گذشته انجام دهد. سایر خیرات و طاعات نیز این گونه است، به جز ذکر الله. چنانکه در روایت دارد که حدی برای آن نیست.(1537) البته مقصود ذکر لسانی نیست، زیرا در اثر آن نیز اعضا و جوارح انسان به ملالت و ضعف و عجز و سستی دچار میشود، بلکه ذکر الله که حدی ندارد، اعم از ذکر قلبی و لسانی، بلکه اعم از ذکر بدنی است. چون تمام طاعات و همه آنچه مرضی خداست، ذکر الله است و این گونه ذکر با همه طاعت، جمع و با هر نوع طاعت، پیاده میشود. نظیر قضای حوایج، ادای واجبات، بلکه به جا آوردن مستجبات که نزد اهلش ذکر الله است. بلکه ترک مکروهات و محرمات هم ذکر الله است. در آن روایت از امام صادق (علیه السلام) آمده است: من أشد ما فرض الله علی خلقه ذکر الله کثیراً. ثم قال: لا أعنی سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر و ان کان منه و لکن ذکر الله عند ما أحل و حرم؛(1538) از سختترین چیزهایی که خداوند بر خلق واجب نموده، ذکر بسیار خداوند است. سپس فرمود: مقصودم سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر نیست، هر چند اینها نیز از یاد خداست؛ بلکه منظور یاد خدا هنگام حلال و حرام او است. یعنی ذکر قلبی محض. آیا واقعاً سبحان الله بیشتر انسان را به یاد خدا میآورد و یا این گفتار حضرت یوسف (علیه السلام) که: معاذ الله انه ربی أحسن مثوای انه لا یفلح الظالمون؛(1539) پناه بر خدا! او پروردگار من است و جایگاهم را نیکو قرار داده است و ستمکاران هرگز رستگار نمیشوند.
کار از کار گذشته بود که قرآن میفرماید: ولقد همت به وهم بها لولا أن رأی برهان ربه کذلک لنصرف عنه السوء والفحشاء انه من عبادنا المخلصین(1540) حضرت یوسف (علیه السلام) نیز آهنگ او را میکرد، اگر برهان و نشانه روشن پروردگارش را نمیدید. آیا همهاش به اختیار او بود، یا خدا از او حفاظت کرد؟ چه کار کرد؟ آیا کری کرد جز این که برهان رب را دید. البته قطعاً هزارها کار پیش از آن انجام داده بود تا اسباب برهان رب را در اوقات خلوت تحصیل کرده بود که در آن موقعیت حساس، برهان رب را دید.(1541)
بسم الله ذکر خداست، یعنی که خدایا من تو را فراموش نکردهام.
موانع ذکر خداوند:
الف: شیطان. فأنساهم ذکر الله شیطان، آنها را از یاد خدا غافل کرد. ب: تکاثر و رقابتها. ألهاکم التکاثر شما را افزون خواهی، سرگرم ساخت. ج: آرزوها و خیال. و یلههم الأمل آرزو، آنها را سرگرم نمود.
اثرات یاد خدا:
یاد نعمتهای او، رمز معرفت و شکر اوست.
یاد قدرت بیپایان او، رمز توکل به اوست.
یاد علم و آگاهی او، رمز حیا و تقوای ماست.
یاد الطاف او، رمز محبت به اوست.
یاد عدالت او، رمز خوف از اوست.
یاد امدادهای او، رمز امید و رجاست.
خداوند، به انسان شخصیت میبخشد و مقام انسان را تا جایی بالا میبرد که میفرماید: تو یاد من باش، تا من هم یاد تو باشم.
کسانی مشمول لطف خاص هستند، که همواره به یاد خدا باشند.
ذکر خدا و نعمتهای او، زمینه شکر و سپاس است. چنان که غفلت از یاد خدا، مایه کفران است.
ذکر خدا هر چه بیشتر، بهتر.
ذکر و فکر، همراه یکدیگر ارزش است. متأسفانه کسانی ذکر میگویند، ولی اهل فکر نیستند و کسانی اهل فکر هستند، ولی اهل ذکر نیستند.
دعای اهل فکر و ذکر، سریعاً مستجاب میشود.
قرآن، علاوه بر ذکر زبانی، ذکر قلبی و یاد درونی را هم میستاید.
یاد خدا وقتی غفلت زدایی میکند که بدون تظاهر و سر و صدا باشد، وگرنه خودش نوعی سرگرمی و غفلت میشود.
ربوبیت خداوند دائمی است، پس سزاوار است که یاد او هم پیوسته باشد.
آن ذکر و یادی بیمه کننده انسان است که عاشقانه و سوزناک و پیوسته و در هر صبح و شام باشد.
ذکر خدا، نمونه روشن عبادت است.