دو سه قرن گذشته را میتوان دوره پرستش علم و گریز از ایمان دانست، دانشمندان بسیاری معتقد شدند که همه مشکلات بشر با سرانگشت علم گشوده خواهد شد، ولی تجربه خلاف آن را ثابت کرد. امروز دیگر اندیشمندی یافت نمیشود که نیاز انسان را به نوعی ایمان و لو ایمان غیر مذهبی که به هر حال امری ماورای علم است، انکار کند. برتراندراسل با آنکه گرایشهای مادی دارد، اعتراف میکند: کاری که منظور آن فقط درآمد باشد، نتیجه مفیدی بار نخواهد آورد، برای آنکه نتیجهای مفید در کار به دست آید، باید کاری پیشه کرد که در آن ایمان به یک فرد، به یک مرام، به یک غایت نهفته باشد.(571)
یقیناً یکی از چیزهایی که عامل پیشرفت اسلام بود، اعتماد به خدا و به احکام الهی بود. امن الرسول بما انزل الیه من ربه و المؤمنون کل آمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله؛(572) خود پیامبر و مؤمنین، اسلام را، کافی بودن اسلام برای نجات را، شعارهای اسلامی را، حقایق اسلامی را، حقیقتاً از بن قبول داشتند. این ایمان، عامل بسیار مهمی است.(573)
ایمان، از عمل جدا نیست. در کنار ایمان به غیبت، وظایف و تکالیف عملی مؤمن بازگو شده است.
مقایسه اهل نفاق با اهل ایمان:
(آیات 67 - 68 با 71 و 72 سوره مبارکه توبه) 1 - اهل نفاق، بعضهم من بعض، اما اهل ایمان بعضهم أولیاء بعض 2 - اهل نفاق، یأمرون بالمنکر و ینهون عن المعروف، اما اهل ایمان یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر 3 - اهل نفاق، نسوا الله، اما اهل ایمان یقیمون الصلاه 4 - اهل نفاق، یقبضون أیدیهم، اما اهل ایمان یؤتون الزکاه 5 - اهل نفاق، الفاسقون، اما اهل ایمان یطیعون الله 6 - خداوند به اهل نفاق، نار جهنم وعده داده، اما به اهل ایمان جنات، مساکن 7 - برای اهل نفاق، لعنهم الله، اما برای اهل ایمان رضوان من الله 8 - برای اهل نفاق، عذاب مقیم، اما برای اهل ایمان الفوز العظیم.
ریشه ایمان به خدا، عقل و فطرت است لکن مادیون میگویند: ریشه ایمان به خدا ترس است. یعنی انسان چون خود را در برابر حوادث عاجز میبیند، هنگام بروز حدثهای تلخ، قدرتی را در ذهن خود تصور میکند و به آن پناه میبرد.
مادیون با این محاسبه، ایمان را زاییده ترس میدانند اما اشتباه آنان این است که تفاوت رفتن به سوی خدا را با اصل ایمان به خدا نمیفهمند. مثلاً ما هنگام دیدن سگ و احساس خطر، سراغ سنگ میرویم. اما آیا میتوان گفت: پیدایش سنگ به خاطر سگ است؟
همچنین ما هنگام اضطرار و ترس رو به خدا میرویم، آیا میتوان گفت: اصل ایمان به خدا زاییده ترس است؟
علاوه بر آنکه اگر سرچشمه ایمان ترس باشد، باید هر کس ترسوتر است مؤمنتر باشد.
در حالی که مؤمنان واقعی، شجاعترین افراد زمان خود بودهاند و باید انسان در لحظاتی که احساس ترس ندارد، ایمانی هم نداشته باشد، در حالی که ما در لحظههایی که ترس نداریم خدا را به دلیل عقل و فطرت قبول داریم. در حقیقت ترس و اضطرار، پرده غفلت را کنار میزند و ما را متوجه خدا میکند و لذا منکران خدا هر گاه در هواپیما یا کشتی نشسته باشند و خبر سقوط یا غرق شدن را بشنوند و یقین کنند که هیچ قدرتی به فریادشان نمیرسد از عمق جان به یک قدرت نجاتبخش امید دارند. آنها در آن هنگام به یک نقطه و به یک قدرت غیبی دل میبندند که آن نقطه، همان خدای متعال است.
ایمان، یک مسئله قلبی است و به اظهارات انسان بستگی ندارد.
اساس ایمان، ایمان به مبدأ و معاد است.
رهایی از آتش دوزخ، در گرو ایمان به قرآن و تصدق پیامبر اسلام است.
در قرآن، معمولاً ایمان و عمل صالح در کنار هم مطرح شده است، ولی ایمان بر عمل صالح مقدم قرار گرفته است. آری، اگر اتاقی از درون نورانی شد، شعاع این نور از روزنه و پنجرهها بیرون خواهد زد. ایمان، درون انسان را نورانی و قلب نورانی، تمام کارهای انسان را نورانی میکند. برکار ایمان و عمل صالح بسیار است که در آیات قرآن به آنها اشاره شده است.
کارهای شایسته و صالح، در صورتی ارزش دارد که برخاسته از ایمان باشد، نه تمایلات شخصی و جاذبههای اجتماعی.
ایمان به حضور و علم خداوند، انسان را از خطاها باز میدارد.
نشانه ایمان واقعی، عمل به دستوراتی است که بر خلاف سلیقههای شخصی انسان باشد وگرنه انجام دستورات مطابق میل انسان، نشانی از میزان ایمان واقعی ندارد.
مدعیان ایمان بسیارند، ولی مؤمنان واقعی که به تمام محتوای دین عمل کنند، گروهی اندک هستند.