پیشوای گرامی اسلام از چهارده قرن قبل به پسران و دختران مسلمان در ازدواج قانونی، آزادی و اختیار داده و حق برگزیدن همسر را به خودشان تفویض نموده است. ولی اعطای این آزادی بدان معنی نیست که جوانان، خود را از راهنمایی دگران بینیاز بدانند و بدون مشورت در امر ازدواج خویش اقدام کنند. بلکه بر عکس واقع بینی و عاقبت اندیشی، اخلاق و ادب و خیر و صلاح، آنان را ملزم میکند که در مسئله زناشویی از فکر افراد آزموده استفاده کنند. با والدین و دیگر بزرگسالان مشورت نمایند و از خودسری بپرهیزند و با احراز مصلحت به تصمیم خویش جامه عمل بپوشانند. پسران و دختران جوان باید همواره به این نکته توجه داشته باشند که ازدواج منشأ بسیاری از خوشبختیها و بدبختیهاست. با ازدواج، زندگی مشترک آدمیان آغاز میشود و جوانان در مسیر تازهای قدم میگذارند. طرفین ازدواج، به فرمان عقل و دین، موظفند در امر زناشویی که یکی از مهمترین مسائل حیاتی است، دقت کنند و با مشورت و بررسی همه جانبه، برای خود همسر شایستهای انتخاب نمایند و ناسنجیده و بیحساب تصمیم نگیرند.
عن علی (علیه السلام) شاور قبل أن تعزم و فکر قبل أن تقدم؛(2397) علی (علیه السلام) فرموده است: قبل از تصمیم، مشورت نما و پیش از اقدام در کار فکر کن!.
چندی قبل جوانی به منزلم آمد که سخت ناراحت و مضطرب به نظر میرسید. او میگفت یک سال پیش با زن بیوهای آشنا شدم و پس از چند بار ملاقات، دل به او باختم. با آن که بیست و پنج سال از من بزرگتر بود و دو پسر جوانی از دو شوهر سابق خود داشت، به فکر افتادم با وی ازدواج کنم. من پیشنهاد کردم، او هم موافقت نمود. مطلب را با مادرم در میان گذاردم. او با نگرانی به پدرم گفت و هر دو با این ازدواج مخالفت کردند. گفت و گو بسیار شد. پس از چند روز مادرم گریان نزد من آمد و با التماس درخواست نمود که از این فکر منصرف شوم. پدرم نیز با تندی ملامتم میکرد و مرا از این ازدواج منع مینمود؛ ولی من که این وصلت را مایه خوشبختی و سعادت خود تصور میکردم، همچنان در عزم خویش راسخ بودم. سرانجام پدرم گفت: اگر با این کار اقدام نمایی، دیگر مجاز نیستی به منزلم رفت و آمد کنی. از گفته پدر ناراحت شدم. زیرا با نداشتن مسکن، ازدواج ما به تأخیر میافتاد. این موضوع را به اطلاع زن مورد علاقهام رساندم. او با گشادهرویی مرا به خانه خود دعوت نمود و گفت: در هیمن منزل عروسی خواهیم کرد. خیلی خوشحال شدم. به منزل پدرم رفتم. فرش و اثاثیه را که با زحمت و کار چندین ساله برای ازدواج خود تهیه کرده بودم، به منزل زن منتقل نمودم و با مهر سنگینی با او رسما ازدواج کردم.
چند ماهی بیشتر نگذشت که از طرفی علاقه من نسبت به زن کاهش یافت و از طرف دیگر زن از من پول زیادتری مطالبه میکرد و مرا به علت کمی درآمد سرزنش مینمود. رفته رفته بنای ناسازگاری گذارد و کار ما به اختلاف کشید.
بر اثر پریشانی فکری و تشویش خاطر، به موقع، سر کار خود حاضر نمیشدم و نمیتوانستم به درستی انجام وظیفه کنم. اولیای مؤسسه چندبار تذکر دادند، مفید نیفتاد و بر اثر بینظمی اخراجم نمودند.
موقعی که زن متوجه شد که بیکار شدهام، مرا به منزل راه نداد. اثاثیهام را مطالبه کردم، انکار کرد. مقاومت نمودم، فریاد زدم، بچههای زن از منزل خارج شدند و تهدیدم کردند. اکنون در سختترین شرایط به سر میبرم.
پدرم ناراحت و خشمگین است و مرا به منزل راه نمیدهد. مادرم رنجیده خاطر و ناراضی است و به من اعتنا نمیکند. از مؤسسه اخراجم نمودهاند و بیکار ماندهام. اثاثی که محصول چندین سال کار و کوششم بود، از دست دادهام. زنم مرا طرد نموده و به خانهاش نمیپذیرد. از من شکایت نموده و با مطالبه نفقه و مهریه، درخواست طلاق کرده است. بچههای جوان زن، آبرو و حیات مرا تهدید میکنند و با این همه گرفتاری، نمیدانم آتیه من چه خواهد شد.
جوان در حالیکه یک پرده اشک روی چشمش را گرفته بود، میگفت این زن مرا به خاک سیاه نشانده و زندگی را بر من تلخ و غیر قابل تحمل نموده است. قرار و آرام ندارم و شب و روزم با رنج و ناراحتی میگذرد. نشاطم از دست رفته و در سنین جوانی فرسوده و ناتوان شدهام. از سخنان او این حدیث به خاطرم آمد.
عن أبی عبدالله (علیه السلام) قال کان من دعاء رسول الله ص أعوذ بک من امرأه تشیبنی قبل مشیبی؛(2398)
امام صادق (علیه السلام) میفرمود: از دعای رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این بود که: خدایا به تو پناه میبرم از زنی که مرا پیر میکند قبل از آن که زمان پیریام فرا رسیده باشد.
خلاصه این که جوانان باید با هوشیاری همسر خود را برگزینند و از آزادی و اختیارات قانونی خویش سوء استفاده نکنند. باید در امر ازدواج پیرو عقل و مصلحت باشند و از خودسری و لجاجت بپرهیزند. با والدین و دیگر بزرگسالان باتجربه و خیرخواه، مشورت کنند. مراقبت باشند که احساسات موقت و عشقهای زودگذر، آنان را کور و کر نکند و خویشتن را اسیر ازدواجی نامتناسب و خانمان برانداز ننمایند و با دست خود موجبات بدبختی و تیره روزی خویش را فراهم نیاورند.
عن ابراهیم الکرخی قال قلت لأبی عبدالله (علیه السلام) ان صاحبتی هلکت و کانت لی موافقه و قد هممت أن أتزوج فقال لی انظر أین تضع نفسک و من تشرکه فی مالک و تطلعه علی دینک و سرک(2399)
ابراهیم کرخی به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد: همسرم که زنی شایسته و موافق بود، از دنیا رفته است و اینک قصد ازدواج دارم. حضرت فرمود: دقت کن که خود را در کجا قرار میدهی و با کدام خانواده پیمان ازدواج میبندی! متوجه باش که چه کسی را شریک ثروت خود میسازی و او را بر دین و اسرار خویش واقف و مطلع مینمایی.(2400)