یکی از مراجع بزرگ تقلید استاد اعظم شیخ مرتضی انصاری (رحمه الله) بود که به سال 1281 هجری قمری در نجف اشرف از دنیا رفت و مرقد شریفش در همانجاست. دو کتاب معروف درسی حوزههای علمیه به نام مکاسب و رسائل از تألیفات اوست. ایشان در نجف اشراف زندگی میکرد. در زمان حیات وی شخصی در عالم خواب، شیطان را دید که بسیار خشمگین است و طنابهای ضخیم و نازک و زنجیرهای مختلف و محکم در دست دارد و محکمترین قسمت آن پاره شده است. از شیطان پرسید: اینها چیست؟ و چرا پاره شده است؟ و چرا خشمگین هستی؟ شیطان در پاسخ گفت: به سوی شیخ انصاری (رحمه الله) رفتم تا با این طنابها او را به سوی خود بکشانم، ول نتوانستم و در هر بار که طناب را میکشیدم پاره میشد، تا هفت بار او را کشیدم ولی هفت طناب پاره گردید، از او مأیوس شدم. آن شخص میگوید: به شیطان گفتم: زنجیر یا طناب مرا نیز به من نشان بده! گفت مانند تو نیاز به طناب و زنجیر ندارد. با یک اشاره میآیی. از خواب بیدار شدم و نزد استاد اعظم شیخ انصاری (رحمه الله) رفتم و داستان خواب خود را برای او تعریف کردم. شیخ انصاری (رحمه الله) شکر خدای را به جا آورد و گفت: دیشب برای درد زایمان همسرم، نیاز به پول پیدا کردم، ولی پول نداشتم، جز پولی که شخصی آن را به عنوان امانت نزد من گذارده بود، رفتم کنار طاقچه تا مقداری از آن پول را به عنوان قرض بردارم، ولی احتیاط کردم که آیا صاحبش راضی است؟ این موضوع تا هفت بار تکرار شد، پس از آن تصمیم گرفتم که برندارم، خداوند زایمان همسرم را آسان گردانید و دیگر نیاز به پول پیدا نکردم، شاید تعبیر خواب تو همین باشد.(332)