از قدیم و ندیم این مثل رایج است، و از امام معصوم (علیه السلام) نیز نقل شده که فرمود: من حفر بئراً لاخیه المؤمن اوقعه الله فیه؛ کسی که برای برادر مؤمنش چاهی بکند که او را در آن چاه بیفکند، خداوند او را در آن چاه میافکند. اکنن در این مورد، به داستان زیر توجه کنید: مردی (مثلا به نام جمشید) با همسرش بر سر موضوعی دعوا میکرد، در این میان با عصا به همسرش زد، همان ضربه موجب کشته شدن همسرش گردید، با این که تعمد نداشت که او را بکشد. بسیار نگران و ترسان شد، که اگر خویشان او با خبر شوند، قصاص میکنند. او در فکر چاره جویی بود تا این که نزد یکی از دوستانش (مثلاً به نام هوشنگ) که مرد بی دینی بود، رفت و با او به مشورت پرداخت و چاره جویی کرد. هوشنگ گفت: به نظر من، یکی از جوانان زیبا چره را به خانه خود ببر و او را غافلگیر کن و بکش و جنازه او را کنار جنازه همسرت بگذار، وقتی که بستگان همسرت آمدند، به آنها بگو این جوان را با همسرم دیدند که رابطه نامشروع داشتند، غیرت من به جوش آمد و هر دو را کشتم. جمشید که شخصی نادان و ساده بود، همین پیشنهاد را اجرا نمود، وقتی که بستگان همسر او از کشته شدن او آگاه شدند، جریان را به جمشید گفتند، جمشید جنازه آن جوان را نشان داد و گفت: این جوان با همسرم رابطه نامشروع داشت، از این رو هر دو را کشتم! آنها گفتند: اگر چنین بوده، خوب کاری کردی!
هوشنگ پسری زیبا روی داشت، شب به خانه نیامد، هر چه منتظر شد و ساعتها از شب گذشت از پسرش خبری نشد. نزد جمشید رفت و به او گفت: آیا آنچه گفته بودم، انجام دادی؟ او گفت: آری! هوشنگ گفت: میخواهم آن جوان کشته شده را ببینم. کنار جنازه او آمد، ناگاه دید پسر خودش است که کشته شده است. خاک بر سر ریخت و آه و فغان نمود، و این سخن امام (علیه السلام) آشکار گردید: که هر کس چاهی برای برادر مؤمنش حفر کند، خدا او را در آن چاه میافکند.(825)