در زمان جنگ، شهربانی کل دستوری به همه شهربانیها صادر کرده بود که مأموران دروازهها حق ندارند که دیناری از رانندگان بگیرند. تصادفاً یک راننده هندی که عازم رشت بود، در کرج ده ریال به مأمور داد که زودتر اجازه عبور بدهند. مأمور ده ریال را با راننده هندی به شهربانی آورد و جریان را به رئیس شهربانی کرج که یک ستوان دوم بود، گزارش داد. رئیس شهربانی با عصبانیت رو به راننده هندی کرد و گفت: همین اقدامات خلاف رویه شما است که مأموران دولت را خراب میکند! اگر شما رشوه ندهید، فساد رواج پیدا نمیکند و آنان را به انجام کارهای خلاف قانون وانمیدارد. شما مگر از قانون مملکت ما خبر ندارید؟ راننده هندی با زبان شکسته بسته فارسی در کمال سادگی میگوید: قربان! ما قانون شما را میدانیم؛ دروازه تهران، پنج ریال، دروازه کرج یک تومان، دروازه رشت دو تومان! و به همین ترتیب نرخ ورودیه کلیه دروازهها را در آن زمان میگوید. افسر شهربانی که وضع را چنین میبیند ساکت میشود و راننده هندی را مرخص میکند.(1565)