تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف‏ جلد 1
محمد رحمتی شهرضا

گناهان کوچک‏

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با یک عده از مسلمانان از یک جنگی بر می‏گشتند. هوا هم سرد بود. در دل صحرا و بیابان از سرما می‏لرزیدند. حضرت فرمود: این بیابان شن‏زار به این بزرگی و این همه جمعیت. هر کدام از یک طرف بروید و یک مقدار هیزم بیاورید. هر کس هر چقدر که می‏تواند. گفتند: آقا! اینجا شن‏زار است و هیزم نیست. حضرت فرمودند: نرفتید. بلند شوید و بروید!
هر کس یک طرفی رفت و هر چقدر توانست، هیزم جمع کرد و با خود آورد. آنچه آورده بودند را روی هم ریختند، انبوهی از هیزم جمع شد. آتش کردند و گرم شدند.
پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: شما که می‏گفتید هیزم نیست. گفتند آقا! رفتیم و تفحص کردیم و دنبالش را گرفتیم، این شد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: آیا به نظرتان می‏آمد در این بیابان این همه هیزم باشد؟ گفتند: نه! فرمود: الان همه گناهانتان به نظرتان نمی‏آید. فردای قیامت، خدا همین طور جلوی چشمان شما، گناهانتان را جمع می‏کند. گناهان کوچک را دست کم نشمارید که این گونه جمع می‏شوند.(2328)