رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با یک عده از مسلمانان از یک جنگی بر میگشتند. هوا هم سرد بود. در دل صحرا و بیابان از سرما میلرزیدند. حضرت فرمود: این بیابان شنزار به این بزرگی و این همه جمعیت. هر کدام از یک طرف بروید و یک مقدار هیزم بیاورید. هر کس هر چقدر که میتواند. گفتند: آقا! اینجا شنزار است و هیزم نیست. حضرت فرمودند: نرفتید. بلند شوید و بروید!
هر کس یک طرفی رفت و هر چقدر توانست، هیزم جمع کرد و با خود آورد. آنچه آورده بودند را روی هم ریختند، انبوهی از هیزم جمع شد. آتش کردند و گرم شدند.
پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: شما که میگفتید هیزم نیست. گفتند آقا! رفتیم و تفحص کردیم و دنبالش را گرفتیم، این شد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: آیا به نظرتان میآمد در این بیابان این همه هیزم باشد؟ گفتند: نه! فرمود: الان همه گناهانتان به نظرتان نمیآید. فردای قیامت، خدا همین طور جلوی چشمان شما، گناهانتان را جمع میکند. گناهان کوچک را دست کم نشمارید که این گونه جمع میشوند.(2328)