تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف‏ جلد 1
محمد رحمتی شهرضا

شکایت از بلا و مصائب‏

مفضل بن قیس، سخت در فشار زندگی واقع شده بود. فقر و تنگدستی قرض و مخارج زندگی او را آزار می‏داد. یک روز در محضر امام صادق (علیه السلام) لب به شکایت گشود و بیچارگیهای خود را مو به مو تشریح کرد: فلان مبلغ قرض دارم، نمی‏دانم چه گونه ادا کنم. فلان مبلغ خرج دارم و راه در آمدی ندارم، بیچاره شدم، متحیرم، گیج شده‏ام، به هر در بازی می‏روم به رویم بسته می‏شود.... در آخر از امام (علیه السلام) تقاضا کرد درباره‏اش دعایی بفرماید و از خداوند متعال بخواهد گره از کار بسته او بگشاید. امام صادق (علیه السلام) به کنیزکی که آنجا بود فرمود: برو آن کیسه اشرافی که منصور برای ما این کیسه چهار صد دینار است برای زندگی تو.
- مقصودم از آن چه در حضور شما گفتم این نبود، مقصودم فقط خواهش دعا بود.
- بسیار خوب، دعا هم می‏کنم. اما این نکته را به تو بگویم، هرگز سختی‏ها و بیچارگی‏های خود را برای مردم تشریح نکن،(360) اولین اثرش این است که وانمود می‏شود تو در میدان زندگی زمین خورده‏ای و از روزگار شکست یافته‏ای. در نظرها کوچک می‏شوی، شخصیت و احترامت از میان می‏رود.(361)