تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف‏ جلد 1
محمد رحمتی شهرضا

تو از من سخی‏تر هستی!

بخیلی کوفی و بخیلی بغدادی با یکدیگر دوستی داشتند، وقتی بغدادی را گذر به کوفه افتاد و به مهمانی دوست خود رفت، کوفی برای او یک تخم مرغ آورد و گفت: تناول کن که این ماده وجود مرغی است که از او صد هزار تخم مرغ حاصل شود، و در درون هر یک مرغی است بالقوه، که اگر تربیت کنند از هر یک مرغی تولد کند! پس من به حقیقت، تو را مهمانی می‏کنم به صد هزار مرغ کوفی! بغدادی آن تخم را بخورد و گفت: چون تو به دیار ما عبور کنی، ما نیز خدمت لایق بکنیم و آنچه قاعده و رسم است، به جای آریم. پس کوفی را وداع کرد و برفت.
بعد از چندگاه، کوفی به هوای مهمان داری دوست خود عزم بغداد کرد و در خانه او نزول نمود. بغدادی نری گوسفندی را بریان کرده پیش او نهاد! کوفی در آن نگریست و دست به آن نمی‏کرد! بغدادی گفت: تناول کن که این ماده نسل صد هزار گوسفند است. پس من به حقیقت تو را ضیافت می‏کنم، به صد هزار گوسفند! کوفی گفت: احسنت! گواهی می‏دهم که تو از من سختی‏تری، زیرا که من تو را به صد هزار مرغ مهمان کردم و تو مرا به صد هزار گوسفند ضیافت فرمودی!(599)