و ذا النون اذ ذهب مغضباً فظن أن لن نقدر علیه فنادی فی الظلمات أن لا اله الا أنت سبحانک انی کنت من الظالمین فاستجبناله و نجیناه من الغم و کذالک ننجی المؤمنین؛(1418) و ذاالنون [یونس] را (به یادآور) در آن هنگام که خشمگین (از میان قوم خود) رفت؛ و چنین میپنداشت که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت؛ (اما موقعی که در کام نهنگ فرو رفت،) در آن ظلمتها(ی متراکم) صدا زد: (خداوندا!) جز تو معبودی نیست! منزهی تو! من از ستمکاران بودم! ما دعای او را به اجابت رساندیم؛ و از آن اندوه نجاتش بخشیدیم؛ و این گونه مؤمنان را نجات میدهیم!