شیخ رجبعلی خیاط بارها تکرار میکرد که: دین حق همین است که بالای منبرها گفته میشود، ولی دو چیز کم دارد: یکی اخلاص، و دیگری دوستی خداوند متعال، این دو باید به مواد سخنرانیها افزوده شود.(164)
هر چه مایه اخلاص در کاری که من و شما انجام میدهیم بیشتر باشد، آن کار ارزش بیشتری پیدا میکند(165).
اخلاص یعنی این که انسان کار را برای خدا و به عشق انجام وظیفه بکند. کار را برای هوای نفس، برای رسیدن به مال، به ثروت، به مقام، نام نیک، قضاوت تاریخ، انگیزههای نفسانی، حسد، اشباع صفت پلید حسد، طمع، حرص، زیادهطلبی، افزون طلبی و اینها نکند. کار را فقط برای خدا بکند. محض انجام وظیفه! این معنای اخلاص است. این جور کاری پیش میرود، این جور کار مثل شمشیر برنده هر مانعی را از سر راه بر میدارد. امام (رحمه الله) با این سلاح مجهز بود. بارها گفت، من نسبت به نزدیکترین نزدیکان خود هم، اگر قدمی بر خلاف حق بردارند، اغماض نمیکنم. همین جور هم بود. در مواقع حساس نشان داد که برای او آن چه مطرح است، انجام وظیفه است. در خلوت، در کارهای بزرگ، در کارهای کوچک، این را نشان داد.(166)
... و اگر خدای - تبارک و تعالی - در تو اخلاص و صدق دید، تو را به سلوک حقیقی راهنمایی کند و کمکم چشمت را از عالم کور کند و به خود روشن فرماید و ذلت را از غیر خودش وارسته و به خودش پیوسته کند.(167)
همه رنگها پاک میشوند، قبیله، نژاد و نسب، دیر یا زود از بین میروند، ولی آنچه ابدی و باقی است همان رنگ و صبغه الهی یعنی اخلاص و ایمان است.
ارزش کارها به اخلاص است و کارهای خالص، همچون مزرعهای در نقطهای مرتفع است که از خرابی سیل محفوظ است و اخلاص، انسان را در برابر بادها و طوفانها بیمه و نداشتن اخلاص انسان را در مسیر طوفانها قرار میدهد.
چهل روز اخلاص در عمل، عامل جاری شدن حکمت از قلب به زبان است.
توجه به اخلاص، مسألهای جدی است و باید با تأکید بیان شود، زیرا کار و تلاش بدون انگیزه الهی، ارزشی ندارد. ایمان و اخلاص باید دائمی باشد، نه موسمی و به هنگام احساس خطر.
انسان، زمانی به اخلاص میرسد که هیچ گونه پاداش مادی و عنوانی و زبانی نخواهد و باید بداند که مهمتر از اخلاص، حفظ آن است.
اخلاص آن است که کاری صد در صد برای خدا باشد، تا آنجا که حتی اگر یک درصد و یا کمتر از آن هم برای غیر خدا باشد، عبادت باطل و یا مورد اشکال است.
اگر مکان نماز را برای غیر خدا انتخاب کنیم، مثلاً در جایی بایستیم که مردم ما را ببینند و یا دوربین ما را نشان دهد؛ اگر زمان عبادت را برای غیر خدا انتخاب کنیم، مثلاً نماز را در اول وقت بخوانیم تا توجه مردم را به خود جلب کنیم؛ اگر شکل و قیافهای که در آن نماز میخوانیم، برای غیر خدا باشد، مثلاً عبایی به دوش بگیریم، گردنی کج کنیم، در صدای خود تغییری بدهیم و هدفی جز رضای خدا داشته باشیم، در همه این موارد، نماز باطل است و به خاطر ریاکاری، گناه هم کردهایم.
اخلاص آن است که تمایلات و خواستههای نفسانی، طاغوتها و گرایشهای سیاسی و خواستههای این و آن را در نظر نگیریم، بلکه انگیزه ما تنها یک چیز باشد و آن اطاعت از فرمان خدا و انجام وظیفه.
راههای کسب اخلاص
1 - توجه به علم و قدرت خداوند. اگر بدانیم تمام عزتها، قدرتها، رزق و روزیها به دست اوست، هرگز برای کسب عزت، قدرت و روزی به سراغ غیر او نمیرویم؛ اگر توجه داشته باشیم که با اراده خداوند، موجودات خلق میشوند و با اراده او، همه چیز محو میشود. اگر بدانیم او هم سبب ساز است هم سبب سوز، یعنی درخت خشک را سبب خرمای تازه برای حضرت مریم قرار میدهد و آتشی را که سبب سوزاندن است، برای حضرت ابراهیم گلستان میکند، به غیر او متوسل نمیشویم.
صدها آیه و داستان در قرآن، مردم را به قدرتنمایی خداوند دعوت کرده تا شاید مردم دست از غیر او بکشند و خالصانه به سوی او بروند.
2 - توجه به برکات اخلاص.
انسان مخلص تنها یک هدف دارد و آن رضای خداست و کسی که هدفش تنها رضای خدا باشد، نظری به تشویق این و آن ندارد، از ملامتها نمیترسد، از تنهایی هراسی ندارد، در راهش عقب نشینی نمیکند، هرگز پشیمان نمیشود، به خاطر بیاعتنایی مردم، عقدهای نمیشود، یأس در او راه ندارد، در پیمودن راه حق کاری به اکثریت و اقلیت ندارد.
قرآن میفرماید: رزمندگان مخلص باکی ندارند که دشمن خدا را بکشند، یا در راه خدا شهید شوند. امام حسین علیه السلام در آستانه سفر به کربلا فرمود: ما به کربلا میرویم، خواه شهید شویم، خواه پیروز، هدف انجام تکلیف است.
3 - توجه به الطاف خدا.
راه دیگری که ما را به اخلاص نزدیک میکند یادی از الطاف خداوند است. فراموش نکنیم که ما نبودیم، از خاک و مواد غذایی نطفهای ساخته شد و در تاریکیهای رحم مادر قرار گرفت، مراحل تکاملی را یکی پس از دیگری طی کرد و به صورت انسان کامل به دنیا آمد. در آن زمان هیچ چیز نمیدانست و تنها یک هنر داشت و آن مکیدن شیر مادر. غذایی کامل که تمام نیازهای بدن را تأمین میکند، شیر مادر همراه با مهر مادری، مادری که بیست و چهار ساعته در خدمت او بود. آیا هیچ وجدان بیداری اجازه میدهد که بعد از رسیدن به آن همه نعمت، قدرت و آگاهی، سر سپرده دیگران شود؟ چرا خود را به دیگرانی که نه حقی بر ما دارند و نه لطفی به ما کردهاند بفروشیم؟! 4 - توجه به خواست خدا.
اگر بدانیم که دلهای مردم به دست خداست و او مقلب القلوب است، کار را برای خدا انجام میدهیم و هر کجا نیاز به حمایتهای مردمی داشتیم، از خدا میخواهیم که محبت و محبوبیت و جایگاه لازم را در دل مردم و افکار عمومی نصیب ما بگرداند.
حضرت ابراهیم در بیابانهای گرم و سوزان حجاز، پایههای کعبه را بالا برد و از خداوند خواست دلهای مردم به سوی ذریهاش متمایل گردد. هزاران سال از این ماجرا میگذرد و هر سال میلیونها نفر عاشقانه، پر هیجانتر از پروانه، دور آن خانه طواف میکنند.
چه بسیار افرادی که برای راضی کردن مردم خود را به آب و آتش میزنند، ولی باز هم مردم آنان را دوست ندارند، و چه بسا افرادی که بدون چشم داشت از مردم، مادیات، نام، نان و مقام، دل به خدا میسپارند و خالصانه به تکلیف خود عمل میکنند، اما در چشم مردم نیز از عظمت و کراماتی ویژه برخوردارند، بنا بر این، هدف باید رضای خدا باشد و رضای مردم را نیز از خدا بخواهیم.
5 - توجه به بقای کار.
کار که برای خدا شد، باقی و پا برجا میماند، چون رنگ خدا به خود گرفته و کار اگر برای خدا نباشد، تاریخ مصرفش دیر یا زود تمام میشود. قرآن میفرماید: ما عندکم ینفد و ما عند الله باق (نحل، 96.)
و هیچ عاقلی باقی را بر فانی ترجیح نمیدهد و با آن معامله نمیکند.
6 - مقایسه پاداشها.
در پاداش مردم، انواع محدودیتها وجود دارد، مثلاً اگر مردم بخواهند پاداش یک پیامبر را بدهند، بهترین لباس، غذا و مسکن را در اختیار او قرار میدهند، در حالی که تمامی این نعمتها محدودیت دارد و برای افراد نااهل نیز پیدا میشود. نااهلان هم میتوانند از انواع زینتها، کاخ، باغ و مرکبهای مجلل شخصی استفاده کنند.
اما اگر کار برای خدا شد، پاداشی بینهایت در انتظار است، پاداشهای مادی و معنوی.
در اینجا نیز اگر درست فکر کنیم، عقل به ما اجازه نمیدهد که پاداشهای بینهایت و جامع را با پاداشهای محدود بشری عوض کنیم.