ناز پروده، تنعم نبرد راه به دوست عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
بنده مینالد به حق از درد خویش صد شکایت میکند از رنج خویش
حق همی گوید که آخر رنج و درد مر تو را لابه کنان و زار کرد
خوش همی آید مرا آواز تو و ان خدایا گفتن و آن راز تو
طوطیان و بلبلان را از پسند از خوش آوازی قفس در میکشند
زاغ و جغد را اندر قفس نی شنیده تاکنون اندر قصص