مالک بن دینار یکی از وارستگان معروف تاریخ اسلام میگوید: یکی از همسایههای ما در بستر مرگ افتاد، به بالینش رفتم، او را در حال احتضار دیدم، احوال او را پرسیدم و خود را معرفی کردم، پس از لحظهای گفت: ای مالک! دو کوه از آتش در جلوی من قرار گرفت که بالا رفتن از آن و عبور از این مانع، بسیار سخت است! مالک میگوید: از بستگان او پرسیم، این آقا چه گناه آشکاری داشته است؟ جواب دادند: دو پیمانه برای خرید و فروش داشت که با هم تفاوت داشتند و به وسیله آنها در خرید و فروش کالا، کم و زیاد میکرد.
گفتم آن دو پیمانه را بیاورید، آوردند و آنها را شکستم. سپس از محتضر پرسیدم حالت چطور است؟ در پاسخ گفت: مرتباً کار من دشوارتر میگردد(463).