تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف 3 (110 موضوع)
محمد رحمتی شهرضا

لذّت مناجات‏

استاد شهید مطهرى، مى‏گوید: ما یك سلسله لذّتهاى معنوى داریم كه معنویّت ما را بالا مى‏برد. براى كسى كه اهل تهجّد و نماز شب است جزو صادقین و صابرین و مستغفرین بالاسحار باشد، نماز شب لذّت و بهجت دارد، آن لذّتى كه یك نفر نماز شب خوانِ حقیقى و واقعى از نماز شب خودش مى‏برد، از آن «استغفراللّه ربّى و اتوب و الیه»ها مى‏برد، از آن «العفو گفتنها» و یادكردن و دعا كردنهاى حدّاقل چهل مؤمن مى‏برد، و آن لذّتى كه از آن «یا ربّ یا ربّ» گفتنها مى‏برد، هیچ وقت یك آدم عیّاش كه در كاباره‏ها مى‏گردد، احساس نمى‏كند. لذّت آن نماز شب خوان خیلى عمیق‏تر، نیرومندتر و نشاطبخش‏تر است. ولى اگر ما خودمان را غرق در لذّت مادّى دنیا كنیم مثلاً سر شب بنشینیم دور هم و شروع كنیم به گفتن و خندیدن و فرضاً غیبت هم نكنیم كه حرام است، صرفاً شوخیهاى مباح هم بكنیم و بعد هم سفره را پهن كنیم و آنقدر بخوریم كه نفس كشیدن برایمان دشوار شود، بعد مثل یك مرده در رختخواب بیفتیم، آیا در این صورت توفیق پیدا مى‏كنیم كه سحر از دو ساعت مانده به طلوع صبح بلند شویم و بعد، از عمق روح خودمان «یا ربّ یا ربّ» بگوییم؟ اساساً بیدار نمى‏شویم و اگر هم شویم مثل مستى كه چند جام شراب خورده است، تلو تلو مى‏خوریم.
پس اگر انسان بخواهد لذّتهاى معنوى و الهى را در این دنیا درك كند، چاره‏اى ندارد جز این كه از لذّتهاى مادّى كسر كند. به خدا قسم لذّتى كه یك مرد باایمان در آن وقت شب كه بلند مى‏شود و چشمش مى‏افتد به آسمان پرستاره و آیات آخر سوره آل عمران را كه صداى هستى است و از قلب وجود برخاسته است، مى‏خواند و با هستى هم‏صدا مى‏شود، احساس مى‏كند برابر است با یك عمر لذّت مادّى در این دنیا.
یك چنین آدمى، نمى‏تواند مثل ما زندگى كند. نمى‏تواند سر سفره شام بنشیند در حالى كه ظهر غذاهاى سنگین، انواع گوشتها، روغنهاى حیوانى و نباتى، انواع شیرینى‏ها و انواع محرّك اشتهاها را خورده است؛ تازه مقدارى سوپ بخورد تا اشتهایش تحریك شود این روح خود به خود مى‏میرد، این آدم نمى‏تواند در نیمه‏هاى شب بلند شود و اگر هم بلند شود نمى‏تواند لذّت ببرد.
لهذا كسانى كه چنین توفیقاتى داشته‏اند و ما چنین اشخاصى را دیده‏ایم به لذّتهاى مادّیى كه ما دل بسته‏ایم هیچ اعتنا ندارند. چه مانعى دارد كه من ذكر خیرى از پدر بزرگوار خودم بكنم. از وقتى كه یادم مى‏آید مى‏دیدم این مرد بزرگ و شریف هیچ وقت نمى‏گذاشت كه وقت خوابش از سه ساعت از شب گذشته تأخیر بیفتد. شام را سر شب مى‏خورد و سه ساعت از شب گذشته مى‏خوابید و حداقل دو ساعت به طلوع صبح مانده بیدار مى‏شد. و حداقل قرآنى كه تلاوت مى‏كند یك جزء است، و با چه فراغت و آرامشى نماز شب مى‏خواند. حالا تقریباً صد سال از عمرش مى‏گذرد هیچ وقت نمى‏بینم كه یك خواب ناآرام داشته باشد... اینها دل را زنده مى‏كند، آدمى كه مى‏خواهد از چنین لذّتى بهره‏مند شود ناچار، از لذّتهاى مادّى تخفیف مى‏دهد تا به آن لذّت عمیق‏تر الهى برسد. آرى، چنان پدر چنین فرزندى را به اجتماع تحویل مى‏دهد.
گوهر پاك بباید كه شود قابل فیض‏
ورنه هر سنگ و گِلى لؤلؤ و مرجان نشود(2705)