«قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِى إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَقالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ إِلى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ(2330)؛ ابلیس گفت: «پروردگارا! پس مرا تا روزى كه (خلایق) برانگیخته (و زنده) مىشوند مهلت ده». (خداوند) فرمود: تو از مهلت یافتگانى، تا روز و زمانى معیّن. ابلیس گفت: به عزّت تو سوگند كه همه (مردم) را گمراه خواهم كرد مگر بندگان تو آنان كه خالص شدهاند.» ابلیس، هم معاد را مىدانست «إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ» هم توحید را مىدانست «رَبِّ» هم نبوّت را مىدانست. «عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ» پس مشكل او ندانستن اصول دین نبود بلكه تكبّر و لجاجت بود. لجاجت و عناد و تعصّب جاهلانه، انسان را جماد گونه مىكند. روش تبلیغ براى كفّار، انذار است. اگر انذار و هشدار در انسان اثر نكند، بشارت و وعدهها نیز اثر نخواهند كرد. منافقان، لجاجت و تعصّب دارند. كفر و لجاجت، انسان شایسته خلیفة الّلهى را، به هیزم دوزخ تبدیل مىكند. كفر و لجاجت، عامل بهانهگیرى است. از عاقبت لجاجت، جسارت، بىادبى و توقّعات نابجاى گذشتگان، عبرت بگیرید. لجاجت و تعصّب، مانع تفكّر، استدلال و حقبینى است. استدلال را باید با استدلال پاسخ داد، ولى مجادله و لجاجت باید سركوب شود. مرگ در راه است، پس این همه لجاجت و استكبار در برابر حق، براى چه؟ مقاومت همراه با تقوا ارزش دارد وگرنه لجاجت و یكدندگى است. روح لجاجت و عناد، مسیر قضاوت را عوض مىكند. انسان با كفر و لجاجت، زمینه سقوط خود را فراهم مىكند. وقتى پاى لجاجت در كار باشد، هیچ دلیلى كارساز نیست، حتّى محسوسات را منكر مىشوند. لجاجت، دردِ بى درمان است و مثل آینه موج دار، بهترین صورتها را هم زشت نشان مىدهد.