تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف 3 (110 موضوع)
محمد رحمتی شهرضا

نكات‏

«عقل سالم در بدن سالم است». از همین سخن كوتاه اهمیّت علم طب آشكار مى‏شود؛ چرا كه این علم، ضامن سلامت جسمانى انسان‏هاست و از این رهگذر، زمینه تعالى روحى و تكامل عقلى آنان را فراهم مى‏سازد. از نگاه اسلام، طبیب و دارو خواه براى روح (جان، روان)، و خواه براى تن (بدن، جسم)، تنها نقش یك واسطه را در نظام حكیمانه آفرینش ایفا مى‏كنند و درمان كننده، فقط خداوند متعال است.
از روزگاران قدیم، طبابت، حرفه‏اى مقدس به شمار مى‏رود و بزرگان دانش جایگاه ویژه‏اى براى آن قائل‏اند. در پیشینه تاریخى و در فرهنگ عمومى و باور اجتماعى مردمان سرزمین كهن ایران اسلامى همواره طبابت و طبیب از قداست و جایگاه ویژه‏اى برخوردار بوده است. طبیب را مظهر اسم محیى و احیاگرى نامیده و عیسوى مسلك مى‏دانستند كه با دم مسیحیائى خویش درد و رنج را از جسم و روان دردمندان زدوده و شوق امید را در كالبد جسم و روح زندگى آنان مى‏دمیده است. و با چنین نگاه و انتظارى طبابت نیز با حكمت و اخلاق درآمیخته و طبیب خود را نیازمند عنایت شافى مطلق و حقیقت محض مى‏پنداشته است. در حوزه علوم بشرى، پزشكى، سرآمد همه دانشهاست؛ چرا كه فلسفه سایر علوم، بهره‏ورى انسان از مواهب زندگى است و این هدف، جز در پرتو سلامت جسم و جان، میسر نیست. نگاه اسلام، بزرگ‏ترین نعمت الهى، سلامت جسم و بزرگ‏تر از آن، سلامت جان است. همچنین، خطرناك‏ترین بلاها، بیمارى جسم و خطرناك‏تر از آن، بیمارى جان است. بررسى متون اسلامى به روشنى نشان مى‏دهد كه یكى از اهداف اصلى و حكمت‏هاى مهمّ احكام و مقرّرات اسلامى، طبّ پیشگیرانه، از طریق پیشگیرى از بیمارى‏ها و تأمین سلامت انسان است. برخى از دانشمندان بر این باورند كه علم طب، مبدأ الهى دارد و متّكى به وحى است.اندیشمند و محقّق بزرگوار شیخ مفید رحمة الله در این‏باره چنین مى‏فرماید: «طب، (دانشى) است درست كه آگاهى از آن، امرى ثابت است و راه دسترس بدان نیز وحى است. آگاهان به این دانش، آن را تنها از پیامبران بهره گرفته‏اند؛ چه آن كه نه براى آگاهى یافتن از حقیقت بیمارى، جز به كمك سمع (ادلّه نقلى)، راهى هست، و نه براى آگاه شدن به درمان، راهى جز توفیق. بدین سان، ثابت مى‏شود كه یگانه راه این آگاهى، شنیدن از همان خدایى است كه به همه نهفته‏ها آگاه است.»(604) به نظر مى‏رسد نیاز انسانهاى نخستین ایجاب مى‏كرد كه «وحى»، برخى از دانش‏هاى تجربى ضرورى براى زندگى را در اختیار آنان قرار دهد. مؤیّد این نظریه، مطلبى است كه سیّد بن طاووس نقل كرده است: «ان الله -تبارك وتعالى- أهبط آدم من الجنة، و عرفه علم كل شى‏ء، فكان مما عرفه النجوم و الطب؛ خداوند، آدم را از بهشت، فرو آورد و او را از آگاهى به همه چیز، برخوردار ساخت. نجوم و پزشكى، از جمله چیزهایى بود كه خداوند، وى را از آنها آگاه كرد.» بنابراین، مى‏توان گفت كه سرآغاز علم طب، آموزه‏هاى وحى بوده؛ اما تجربه دانشمندان نیز بدان افزوده شده و تدریجاً این دانش، گسترده‏تر شده و مى‏شود؛ لیكن این ادّعا كه وحى، تنها راه رسیدن به این دانش است، علاوه بر این كه متّكى بر برهان عقلى و یا شرعى نیست، بطلان آن به وسیله تجربه ثابت شده است و آنچه از مرحوم شیخ مفید نقل شده كه راه رسیدن به دانش طب، «السمع عن العالم بالخفیات» است، اگر مقصود، یكى از راههاى رسیدن به این دانش باشد، صحیح است؛ وگرنه نمى‏تواند صحیح باشد. هر چند طبّ پیشگیرى، چنان كه توضیح دادیم، در متن مقرّرات دینى مورد توجّه بوده و پیشوایان دینى، از دانش پزشكى برخوردار بوده‏اند؛ اما فلسفه دین، ورود در حرفه پزشكى نبوده است و از این رو، در روایات اسلامى، علم دین، قسیم علم طب است. «العلم علمان: علم الابدان و علم الادیان»(605) اهل بیت(علیهم السلام) به عنوان یك حرفه، وارد مسائل پزشكى نشده‏اند. جدا كردن فقه (دین شناسى) از طب (پزشكى) و حرفه فقیهان از كار طبیبان نیز شاهد دیگرى براى جدا بودن حوزه دین و حوزه علم طب است. ورود پیشوایان دین در مسائل پزشكى، مانند ورود آنان به سایر علوم، به صورت موردى و گاه به عنوان كرامت و اعجاز بوده، نه به صورت دائم و بدان نحو كه مردم به دیگر پزشكان، مراجعه مى‏كنند. بدیهى است كه اگر مردم، اهتمام مى‏ورزیدند و از دانش سرشار اهل بیت(علیهم السلام) بهره مى‏جستند و به صورت متقن، آثار علمى آنان را ثبت و ضبط مى‏كردند، امروز، ذخایر علمى و فرهنگى عظیمى در رشته‏هاى مختلف دانش، در اختیار بشر بود؛ اما متأسّفانه، جایگاه علمى اهل بیت(علیهم السلام) شناخته نشد و آنچه از آنان به یادگار ماند نیز از نیرنگ سیاست‏بازان و دروغ پردان، مصون نماند، به گونه‏اى كه اكنون، دستیابى به میراث علمى آنان، نیاز به تلاش‏هاى فراوان دارد.