گرانتر ز هر چیز، بار گناه
كز او جانْ دژم(2294) گردد و دلْ سیاه
«اسدى»
چهار چیز كه اصل فراغت است و منال
نیرزد آن به چهار دگر در آخر حال
گنه به شرم ملامت، علم به خجلت عزل
بقا به تلخى مرگ و طمع به ذُلّ سؤال
«اثیر الدین»
گیرم كه ز من در گذرانى به كرم
زین شرم كه دیدهاى چه كردم چه كنم
آن كه كردارِ بد روا بیند
خود ز كردار خود جزا بیند
«امیر خسرو»
ما جاهلیم از آن رو باك از گنه نداریم
عاقل عذاب حق را بر جان نمىپذیرد
«مؤید»
همه عیب خلق دیدن نه مروت است و جوانمردى
نگهى به خویشتن كن كه همه گناه دارى
پاى لنگ و راه دور و تن ضعیف
آنقدر بار گناه خود گران كردن چرا