قرآن براى علم سه مرحله بیان كرده است: الف) علم مفید كه سبب رشد معنوى انسان باشد، همان گونه كه موسى(علیه السلام) به خضر(علیه السلام) گفت: آیا اجازه مىدهى من همسفر تو باشم تا از آنچه مىدانى و سبب رشد من است به من بیاموزى.(1913) ب) علم بىفایده، نظیر علم به عدد اصحاب كهف كه آیا سه نفر بودند یا پنج نفر یا هفت نفر، زیرا مهم تصمیم آنان براى حفظ دینشان بود.(1914) ج) علم مضرّ، نظیر علم سحر و جادو براى جدایى میان زن و مرد.(1915). در عقاید، پندار و گمان بىارزش است، عقاید باید بر اساس علم باشد. مؤمن امكانات و دارایى خود را از خدا مىداند، «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّى» ولى كافر هر چه دارد از علم و هنر و تلاش خود مىپندارد. «إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِى». علم و دانش، انسان را به پیروى از شریعت الهى سوق مىدهد. چنان كه پیروى از غرائز و هوى و هوس نشانه جهالت و نادانى است. علم و جهل در تمایلات انسان اثر دارد. علم واقعى، پى بردن به حقانیّت و حكمت كارهاى الهى است. حكمت غیر از علم است. چه بسیار عالمانى كه اهل حكمت نیستند، دانش دارند امّا بینش ندارند. خداوند كسانى را كه به سراغ علم و ایمان رفتند برترى مىدهد. «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ»(1916).
هر فرد و جامعهاى از علم تهى شود به سراغ توهّمات و حدسیّات مىرود. انفاق مخصوص مال نیست بلكه از علم و آبرو و قدرت نیز باید به دیگران كمك كرد. ایمان باید بر اساس علم باشد. علم، تنها خواندن و نوشتن نیست، بلكه فهم حقیقت است. بسیارى از هدایت یافتگان صدر اسلام قدرت خواندن و نوشتن نداشتند. در كنار حرم امام رضا(علیه السلام) خدمت علامه طباطبایى(قدس سره) رسیدم و عرض كردم: من در سالهاى اول تحصیلم همین كه مشغول نماز مىشدم، حالت گریه و خشوع داشتم، ولى اكنون كه باسواد شدهام در نماز غافلم، پس آیه «إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ» چه مىگوید؟ ایشان فرمود: علمى كه شما دارید، یك سرى اطلاعات و محفوظات است، اگر علم واقعى بود، عبودیّت تو بیشتر مىشد.