یكى از نزدیكان شهید دستغیب مىگوید: با او در مكّه معظّمه و عمره مفرده هم سفر بودم. یكپارچه شور و هیجان و اهل دعا بود. در بیت الله الحرام هر موقع سراغش را مىگرفتى، یا در حجر اسماعیل بود یا در طواف یا پاى منبر، قرآن مىخواند و دعا مىكرد و مشغول نماز و تهجّد بود. اگر گوش فرا مىدادید آهنگ جانسوز او را مىشنیدید و چشم اشكبار او را مىدیدید. آفتاب گرم عربستان به طور عمودى بر سرش مىتابید درجه حرارت نزدیك پنجاه بود. سنگهاى كف مسجد الحرام داغ و هوا فوقالعاده تفتان بود؛ امّا او فارغ البال و آرام باز هم طواف مىكرد و در مجاورت درب كعبه صلوات مىفرستاد و دعا مىخواند. طوافش كه پایان مىیافت، وارد حجر اسماعیل مىشد، در زیر ناودان طلا مىایستاد و دعاى وارده را مىخواند، پس در پشت مقام حضرت ابراهیم، به نماز طواف مىایستاد، دانههاى اشك چون گوهرى تابناك بر رخسار درخشانش جارى بود.(946)