بعد از انقلاب در روزگار ترورها و ناامنى و در یك روزِ راهپیمایى، با ماشین به راهپیمایى رفتیم. در راه دیدم مردم نگاه مىكنند، یكى گفت: این آخوندها ما را به راهپیمایى دعوت مىكنند امّا خودشان از ماشین پیاده نمىشوند!
ماشین را پارك كردیم و پیاده با مردم همراه شدیم، شخصى گفت: آقاى قرائتى غیبت شما را كردم، گفتم این قرائتى هم حقّهبازه، پیاده راه مىرود تا بگوید من آخوند خوبى هستم!(1271)