از مراتب درجه پرهیز مرجع تقلید، مرحوم آیت اللَّه العظمى حاج شیخ عبدالكریم حائرى(قدس سره) این كه: روزى او و شاگردانش را به باغى دعوت كردند، او همراه چند نفر از شاگردان به آن باغ رفتند، در آن باغ، درخت انگور وجود داشت. صاحب مجلس ظرفى پر از انگور آورد و در نزد آقاى حائرى و همراهان گذاشت. آقاى حائرى فرمودند: میل ندارم، و مشغول مطالعه كتاب شد. حاضران از اظهار بىمیلى حاج شیخ به انگور تعجّب كردند، و به عرض رساندند كه خود شما فرمودید: مقدارى انگور بیاورند تا با هم بخوریم، پس چرا میل نمىفرمایید؟
آقاى حائرى پاسخ داد: بله، ولى اكنون میل ندارم.
اصرار كردند كه میل بفرمایید، ولى حاج شیخ از آن انگور نخورد، حاضران گفتند: علّت چیست كه میل نمىفرمایید؟ ایشان به ذكر بعضى از امور شرعى پرداخت، و جستجوگرانه پرسید: آیا صاحب باغ زكات و خمس اموالش را پرداخته است؟ آیا زمین باغ و آبى كه در این باغ جارى است و سایر شؤون باغ همه از راه حلال به دست آمده است؟ و...
صاحب باغ گفت: مطمئن باشید، همه امور رعایت شده و از راه حلال بوده است. آقاى حائرى فرمود: من چند لحظه قبل میل فراوان به انگور داشتم ولى اكنون میل ندارم، قطعاً عاملى نامرئى در كار است كه چنین حالتى را در من به وجود آورده است.
در این هنگام یكى از كارگران باغ به پیش آمد و عرض كرد: اجازه هست مطلبى بگویم؟
آقاى حائرى اجازه داد. كارگر گفت: شما انگور شیرین خواستید، انگورهاى این باغ هنوز شیرین نشدهاند، من دیدم شخصیتى مثل شما انگور مىخواهد، ناگزیر به باغ همسایه رفتم و این خوشههاى انگور را از باغ همسایه چیده و آوردهام تا بعداً از صاحبش اجازه بگیرم.
در این جا بود كه راز بىمیلى حاج شیخ به انگور كشف شد. و این حادثه عجیب بیانگر همان مطلب است كه به آن عنایت خاص الهى گویند: «خداوند پاكان مخلص درگاهش را با تغییر دادن فكر و تصوّر آنها از خوردن مال حرام بازمىدارد، و آن غذا را به گونهاى زشت در نظر آنها مىنمایاند، تا از آن نخورند. آنها داراى چشم بینا و گوش شنوا و قلب آگاه هستند.»(1042)