تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف 3 (110 موضوع)
محمد رحمتی شهرضا

دین فقاهتى و دین غیر فقاهتى در بیان مقام معظم رهبرى‏

معارف، اصول، اخلاقیات، احكام فردى، احكام اجتماعى و غیره را دو گونه مى‏شود از كتاب و سنّت استفاده و استنباط كرد: یك طور به شیوه فقاهت، و یك طور به شیوه غیر فقاهت.
شیوه غیر فقاهت چیست؟ شیوه غیر فقاهت، این است كه یك نفر قرآن را باز كند، اگر عربى مى‏داند به متنش نگاه كند، حتى اگر عربى نمى‏داند، به ترجمه آن مراجعه كند و احكام دین و معارف و اعتقادات و اخلاقیات و اداره مجتمع و اداره فرد و این قبیل چیزها را یاد بگیرد و بفهمد. این، همان روشى است كه دستگاههایى كه ادّعاى تدیّن مى‏كردند، اما دستگاه روحانیت را قبول نداشتند، خیلى دوست داشتند. منطقشان هم این است كه مى‏گویند، قرآن مگر براى عده مخصوصى است؛ قرآن براى همه است من قرآن را باز مى‏كنم، حالا من یك مهندسم، یك دكترم، یك آدم كاسب معمولیم، یك روحانى درس نخوانده معمّم كم اطلاعم، هر چه هستم. بالاخره ظاهر و باطنى را كه مى‏فهم. او از این قرآن، فلسفه و تاریخ و حكمت و سیاست و اقتصاد و همه چیز را استنباط مى‏كند.
استنباط فقاهتى یعنى چه؟ یعنى با شیوه فقاهت، با قرآن و حدیث روبرو بشویم. فقاهت در این جا، به معناى یك متد است. متد فقاهت، یعنى یك روش علمى براى استنباط از كتاب و سنّت. آن روش قبلى، روش عامیانه بود؛ این دومى، روش علمى است. مثل همه چیزهاى دیگر كه روشهاى علمى و غیرعلمى دارد، فقاهت هم، روش علمى استنباط از كتاب و سنّت است.
آن دینى كه با روش غیر فقاهتى به دست بیاید، ممكن است در جاهایى هم مصیب باشد؛ اما در جاهایى هم مخطى خواهد بود و مأمون از خطا نیست؛ كما این كه كسانى را دیدیم كه با استنباطها و استعدادهاى خودش -ولو صاحبان استعدادهاى درخشان- مى‏خواستند از كتاب و سنّت، چیزى را بیاموزند و بفهمند؛ ولى نتوانستند و اشتباه كردند. در جاهایى، چیزهاى خوبى فهمیدند؛ اما در جاهایى هم اشتباه كردند.
یك اشتباه در یك مجموعه معارف، كار را خراب مى‏كند؛ چون بحث بحث زندگى و مرگ فكرى یك انسان است. مثل طبیبى كه در ده قلم دوایى كه به مریض خودش مى‏دهد، اگر نه قلم چیزهاى مقوى و مفید و خوبى بود، اما یك قلم آن، مضر و مهلك بود، فایده‏اى ندارد. او نمى تواند بگوید، نه قلمش كه درست بود. فرض این است كه این مریض، ده قلم را استفاده خواهد كرد.
اگر آن كسى كه معارف و احكام اسلامى را ارایه مى‏دهد و مطرح مى‏كند، یك خطا و غلط در بین چندین حرف درست داشته باشد، آن خطا و غلط در مواردى، آن حرفهاى درست را مى‏پوشاند و بى‏اثر مى‏كند و نتیجه، عبارت از اضلال است و نه هدایت.
پس، روش غیر فقاهتى در استنباط احكام و معارف اسلامى، یك روش نامطمئن است و روش نامطمئن، در مسایل حیاتى قابل پیمایش نیست. روش مطمئن، عبارت از روش فقاهت است و این متد فقاهت -چیزى كه به نام فقاهت نامیده مى‏شود- هزار سال است كه سابقه تجربه آن را داریم.
فقاهت، به معناى شیوه‏هاى فهم اسلام، اعم از اصول و فروغ است. اگر چه امروز مصطلحاً در حوزه‏هاى ما، فقه به بخش فروع اسلامى اطلاق مى‏شود؛ اما فقه اسلامى، حقّاً و انصافاً، شامل فروع و اصول است. لیتفقهوا فى الدین كه در قرآن هست، یا لیت السیاط على رئوس اصحابى حتى یتفقهوا فى الدین؛ معنایش این نیست كه فقط فروع دین را باید بدانند و اصول دین را هم اگر ندانستند، اشكال ندارد؛ بلكه فقط به معناى دانستن اصول و فروع دین -هر دو- است. چون اگر اصول دین هم از حوزه‏ها دانسته شد، معارف اسلامى سالم مى‏ماند. لذا ریشه التقاط و وابستگى به مكتبهاى غلط و كم‏عمق در جامعه ما، آن وقتى رویش پیدا كرد كه اصولاً دین و معارف اسلامى، در دست غیر فقها قرار گرفت. و دیگران براى مردم، شروع به بیان قرآن و گفتن فلسفه و نوشتن توحید و معاد كردند.
فرا گرفتن متد فقاهت، براى استنباط درست و قوى و عمیق از كتاب و سنّت لازم است؛ در این هم شكّى نیست. متد فقاهت را در حوزه‏ها و با روشهاى حوزه‏اى مى‏شود فرا گرفت؛ بیرون از اینها، نمى‏شود فرا گرفت. براى فراگرفتن متد فقاهت، ما روش و دستگاه دیگرى نداریم. پس، نتیجه این مى‏شود كه اگر كسى بخواهد، همین مفاهیم اسلامى و قرآنى را از كتاب و سنّت استنباط بكند، باید درسهاى حوزه‏اى را بلد باشد.(2012)