تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف 3 (110 موضوع)
محمد رحمتی شهرضا

معصوم دوازدهم:امام هادى (علیه السلام)

مقام: امام دهم. نام مبارك: على (علیه السلام) . لقب: نقى، هادى (علیه السلام) . كنیه:ابوالحسن (علیه السلام) . نام پدر: محمد (علیه السلام) . نام مادر: سمانه مغربیه. محل ولادت: مدینه منوره. تاریخ ولادت: 15 ذیحجه سال 212. مدّت امامت: 33 سال. مدّتِ عمر شریف: 42 سال. سبب شهادت: طعام زهرآلود. نام قاتل: متوكّل. تاریخ شهادت: سال 254 هجرى. محل شهادت: سامرا. تعداد فرزندان: 4 پسر و 1 دختر مى‏باشد.
خلاصه‏اى از زندگى معصوم دوازدهم‏
روز ولادت امام دهم كه معروف به هادى النقى مى‏باشد محلّ اختلاف است و بین دوم رجب یا 15 ذى الحجة در سال 212 یا 214 قمرى بوده است. نام مبارك آن حضرت على(علیه السلام) و كنیه‏اش ابو جعفر و ابوالحسن ثالث و لقب مشهور آن امام «هادى(علیه السلام) » است. پدرش امام محمد جواد(علیه السلام) و مادرش به نام‏هاى سوسن، سمانه، درّه بوده و از اهالى مغرب مى‏باشد. حضرت در سنّ 7 سالگى بعد از شهادت پدر گرامیش در سال 220 به امامت رسید و مدّت امامتش را 33 سال گفته‏اند. حضرت در طول امامتش مورد ضرب و جرح و شكنجه‏هاى روحى و جسمى خلفاء بنى العباس و جاسوسان آنان بود.
در ایام سلطنت متوكل در سامراء به وسیله زهر مسموم و به درجه شهادت رسید. در تاریخ شهادت آن حضرت اختلاف است كه 26 جمادى الثانى یا دوم یا پنجم رجب در سال 254 گفته‏اند و در سامراء داخل منزل خود حضرت دفن گردید. و عمر شریف امام دهم(علیه السلام) را 40 سال گفته‏اند.
امام هادى(علیه السلام) ابو الحسن على بن محمد(علیه السلام) ، امام دهم از ائمه اثنى عشر(علیه السلام) و دوازدهمین معصوم از چهارده معصوم(علیه السلام) است.
مشهورترین القاب آن حضرت «هادى» و «نقى» است و نزد شیعه امامیه ایران به امام على النقى(علیه السلام) معروف است. كنیه آن حضرت ابوالحسن است و چون پیش از ایشان حضرت امیر(علیه السلام) و حضرت رضا(علیه السلام) نیز كنیه ابوالحسن داشته‏اند ایشان را ابو الحسن ثالث مى‏گویند.
آن حضرت به جهت سكونت ممتد در سامرا به «الفقیه العسكرى» نیز معروف بود، زیرا شهر سامرا شهرى نظامى و به «العسكر» معروف بوده است و بعضى گفته‏اند «عسكر» محلّه‏اى از سامرا بوده است كه آن حضرت و فرزند ارجمندش امام یازدهم در آنجا سكونت داشته‏اند و به آن شهرت یافته‏اند.
نقش نگین ایشان «حفظ العهود من اخلاق المعبود؛ درست پیمانى از خوى خداى معبود است» و به قولى «من عصى هواه بلغ مناه؛ هر كه نافرمانى نفس كند به آرزوى خود برسد» بود.
تولّد ایشان را در محلّى به نام «صریا» یا «ضریه» (ضبط درست آن معلوم نیست) -قریه‏اى در سه میلى شهر مدینه كه ساخته پدرش بود- در نیمه ذى الحجه و یا دوم رجب سال 212 یا 214 ه ق گفته‏اند. در ماه و روز ولادت ایشان روایات دیگرى نیز هست.
وفات آن حضرت روز دوشنبه 26 جمادى الآخر سال 254 ه ق روى داد و در آن روز شهر سامرا عزادار شد و بانگ شیون و گریه از همه جا بلند بود.ابو احمد پسر متوكّل معروف به الموفّق بر ایشان نماز خواند و در خانه خودشان مدفون گردید.
مادرش امّ ولد و از مردم مغرب و معروف به «سمانه مغربیه» بوده است. امام در حین وفات پدر بزرگوارش شش سال و پنج ماه داشتند و در مدینه بودند. سالهاى امامت آن حضرت مصادف بوده است با قسمتى از خلافت معتصم و تمام خلافت متوكّل و منتصر و مستعین، و در زمان خلافت المعتز باللّه وفات یافتند. بعضى وفات آن حضرت را در زمان خلافت المعتمد نوشته‏اند، ولى این مطلب اشتباه است، زیرا در سرتاسر سال 254 كه سال وفات آن حضرت است المعتز باللّه خلافت داشته است.
امام هادى(علیه السلام) از جانب رسول الله(صلى الله علیه و آله) و پدران بزرگوار خود به امامت «منصوص» بوده است و علاوه بر این هیچكس پس از وفات حضرت جواد(علیه السلام) مدّعى امامت نگردید و آن حضرت تنها شخصى بود كه به اجماع اصحاب و بزرگان شیعه شایستگى تصدى این مقام را داشت.
آن حضرت در مدینه اقامت داشتند تا اینكه متوكّل در سال 232 ه ق به خلافت رسید. چنانكه در تواریخ مذكور است متوكّل با حضرت امیر(علیه السلام) و اهل بیت كینه شدیدى داشت و كسانى كه دور و بر او بودند به بغض و عداوت با آل على شهرت داشتند و از جمله آنها عبد اللّه بن محمد بن داود هاشمى معروف به «ابن اترجه» بود.
ابن شهر آشوب در مناقب روایت كرده است كه آن حضرت پاكدل‏ترین و راستگوترین خلق بود. از نزدیك جذّابترین و ظریفترین افراد و از دور كاملترین خلق به چشم مى‏آمد. وقتى خاموش بود با هیبت و وقار جلوه مى‏كرد و در كلامش خوبى و ملاحت موج مى‏زد. مانند پدران بزرگوارش در رفتار و مناظرات خود ثابت نمود كه عالمترین و خردمندترین و بردبارترین و كریمترین مردم زمان خویش است.
شیعیان در زمان آن حضرت از شهرهاى دیگر براى زیارت ایشان به سامرا روى مى‏آوردند و و هدایایى به عناوین مختلف مى‏فرستادند. رفتار متوكّل با امام به ظاهر محترمانه بود، ولى پیوسته او را تحت نظر داشت و گاهى به حبس و توقیف و یا جستجوى منزل آن حضرت امر مى‏كرد.
تألیفات‏
احادیث، اقوال، مواعظ، حكم، آداب و ادعیه امام هادى(علیه السلام) در كتب مختلف مخصوصاً تحف العقول، الدرة الباهرة، اعلام الدین و بحارالانوار ثبت است. همچنین در جواب سؤالات علمى و فقهى كه از آن حضرت مى‏شده نامه‏هاى بسیار نوشته است كه بعضى از آنها باقى است.
مولودى امام هادى(علیه السلام)
كهكشان هدایت‏
مى‏خواهم امشب بگویم، شعرى براى نگاهت‏
یك سوره رحمت بخوانم، از مُصحف روى ماهت‏
مى‏خواهم امشب بگردم، دور كرامات چشمت‏
اِحرام عرفان ببندم، با زائران نگاهت‏
مى‏خواهم امشب خدا را، در عرش چشمت ببینم‏
اى كهكشان هدایت، در پرتو مِهر و ماهت‏
اى هادى نسل آدم، اى وارث اسم اعظم‏
منظور هستى تو هستى، آیات قرآن گواهت‏
من عاشقى بى‏پناهم، شبگرد گم كرده راهم‏
مِهر دَهُم، هادى عشق! كو آفتاب پناهت؟(3086)
مبشّر آزادى‏
آمد به جهان مبشّر آزادى‏
مصباح هدایت بشر در وادى‏
رسواگر هر حكومت الحادى‏
سرچشمه معرفت امام الهادى(3087)
جمال‏هاى دین‏
چو بر سریر امامت نشست خسرو دین‏
فلك نهاد به درگاه او سر تمكین‏
بیا كه صبح هدایت دمید و شد تابان‏
در آسمان ولایت ستاره دهمین‏
ز نسل احمد مرسل ز دوده حیدر
ز نور فاطمه، طاووس باغ علّیین‏
مهى دمید ز مهد سمانه در آفاق‏
كه آفتاب جمالش گرفت روى زمین‏
جمال هادى دین جلوه كرد در عالم‏
رسید مژده كه آمد ز راه رهبر دین‏
مه سپهر فضیلت، محیط جود كرم‏
شه سریر ولایت، چراغ شرع مبین‏
سرور سینه زهرا؛ سلیل ختم رسل‏
نهال گلشن طاها و روضه یاسین‏
شد از فروغ رخش شام تار ما روشن‏
شد از حدیث لبش كام تلخ ما شیرین‏
ز خاك سامره بگذر كه تا ختن بینى‏
ز خاك مشك فشانش برند نافه به چین‏
رخش طلیعه آیات كبریاست بخوان‏
صفات ذات خدا را از آن خطوط جبین‏
شهى كه حكم ولایش ز بامداد ازل‏
نوشته كلك قضا بر صحیفه تكوین‏
مدار علم و ادب شد ز مقدمش محكم‏
كتاب فضل و شرف شد به نام او تدوین‏
(رسا) چو خواست كه دفتر به زیور آراید
نمود نامه به نام مباركش؛ تزیین(3088)
خازن اسرار غیب‏
قطب دهم علىّ نقى راه دین گشاد
بر روى طالبان در علم الیقین گشاد
ادریس‏وار در پى تطهیر نفس خویش‏
از لاى طبع چشمه ماء معین گشاد
تقدسى از نقایص و اخلاط كون یافت‏
قادر به خلع تن شد و حصن حصین گشاد
سیّار شد به شه ره بیدار معرفت‏
هر سو به روى دل، درِ خلد برین گشاد
تسبیح گفت همسر روحانیان عرش‏
آغوش شوق بر بغل حور عین گشاد
بر روى خشمگین قضا خال و خط نهاد
از جعد فتنه بار قدر، عقد و چین گشاد
پیش بلا هدف شد و از راه رو نمود
تیر خصومتى كه فلك از كمین گشاد
شهباز همّتش پى فریاد طالبان‏
از شاخ سدره بال به سوى زمین گشاد
قلب و لسانش خازن اسرار غیب بود
اقبال او طلسم شكست و دفین گشاد
هرگه ز زیر چشم به بالا نگاه كرد
از سقف خانه تا فلك هفتمین گشاد
قولش به جز اوامر و احكام دین نبود
هرگاه لب گشاد كلام مبین گشاد
بر دست جعفر متوكّل شهید شد
باب الخلافتش ولد جانشین گشاد(3089)
سبط نبى، علىّ نقى‏
حسنت به باد، آب رخ گلْستان دهد
رفتار تو شكنجه به آب روان دهد
سر رشته حیات به دست نگاه توست‏
گاهى از این بگیرد و گاهى به آن دهد
صد ره گرش حیات دهى جان نمى‏برد
هر كس كه سر به راه تو، اى دلستان دهد
تاوان هر دلى كه ز بیداد بشكند
چشم تو از نگاه دگربار جان دهد
خوارست با فروغ تو چندان كه مى‏رود
رونق به كار خویش مه آسمان دهد
خود را گرفته دور نداند كه آفتاب‏
پوشیده‏هاى خویش به او سالیان دهد
زان بوسه‏ها كه گیرد از آن لعل، جام مى‏
بخشى چه مى‏شود كه به ما هم از آن دهد
گل گل مگر ز حلقه شود سنبل خطش‏
راه نگه به آن رخ چون ارغوان دهد
از پرتو تو گوهر بحرین دیده‏ام‏
بس پیچ و تاب‏ها به سهیل یمان دهد
گر خود به داد من نرسى هست داورى‏
كاسان تمیز نیك و بد بندگان دهد
سلطان خافقین كه از جود و معدلت‏
شرمندگى به حاتم و نوشیروان دهد
سبط نبى، على نقى، هادى امم‏
آن كز جحیم، بندگى او امان دهد
شاه فلك نوال كه از همّت بلند
ارزن گرش به هدیه برى آسمان دهد
آهو ز آتش تب شیرست پشت گرم‏
آنجا كه از مهابت خود پاسبان دهد
پرسى اگر ز سهم كه شد قامتت كمان‏
گردون ز دور لرزد و او را نشان دهد
با عدل او فسانه خواب گران اوست‏
رهزن چو گوش بر جرس كاروان دهد
آنجا كه بارگاه جلالش شود بلند
حكم قضا ز نُه فلكش سایه‏بان دهد
شام و سحر ز مزرغ سبز خود آسمان‏
از مهر و ماه، باج به آن آستان دهد
كشتى به خشك بندد اگر بحر بى‏كران‏
دستش عوض گهر دهد و بى‏كران دهد
جان مى‏دهد به بكر معانى ثناى تو
شرح فضایل تو، روان بر بیان دهد
تا مدفن شریف تو شد سرّ من رأى‏
خاكش مسرّت دل و طبع جوان دهد
مجنون وادیى كه ز تأثیر مقدمت‏
هر خار خشك، رایحه ضیمران دهد(3090)