قاضى على بن محمد الماوردى، اهل بصره و در فقه شافعى استاد بود. او معاصر با شیخ طوسى(رحمه الله) بود. خودش مىگوید: زحمت زیادى كشیدم در جمع و ضبط كتابى در خرید و فروش (بیع و شراء) و همه جزئیات و فروعات مسائل مربوط به آن را در خاطرم ثبت كردم، بطوریكه بعد از اتمام آن كتاب به ذهنم آمد كه من از هر كسى در این باب فقه، عالمترم، عجب و خودپسندى مرا گرفت.
روزى دو نفر عرب بادیه نشین (عشایر) به مجلس من آمدند و راجع به معاملهاى كه انجام گرفته بود پرسیدند، كه از آن مسئله چهار فرع دیگر هم منشعب مىشد كه من هیچكدام را نتوانستم جواب دهم.
مدتى به فكر فرو رفتم و به خودم گفتم: كه تو ادعا مىكردى كه در این باب فقه مرجع و اعلم همه زمان هستى، حال چطور نمىتوانى این مسئله را جوابگو باشى!
بعد به آنها گفتم: این مسئله را وارد نیستم! آنها تعجب كردند و گفتند: باید بیشتر زحمت بكشى تا بتوانى جواب مسائل را بدهى.
از نزدم رفتند به پیش كسى كه عدهاى شاگردانم بر او از نظر علمى مقدم بودند.
از او مسئله را سؤال كردند و همه را جواب داد، آنها از جواب سؤال خوشحال شدند و او را مدح كردند و به طرف دهات خودشان رفتند.
ماوردى مىگوید: این جریان سبب شد تا من متنبه بشوم و نفسم را از خودپسندى و غرور در علم ذلیل كنم تا دیگر میل به خودستائى ننمایم.(89)