«عن عمر بن حنظلة قال: سألت ابا عبداللَّه(علیه السلام) عن رجلین من اصحابنا بینهما منازعة فی دین او میراث فتحاكما الى السّلطان و الى القضاة أ یحلّ ذلك؟ قال: من تحاكم إلیهم فی حقّ او باطل فإنّما تحاكم الى الطّاغوت و ما یحكم له فإنّما یأخذ سحتا و إن كان حقّا ثابتا له، لأنّه اخذه بحكم الطّاغوت و ما امر اللَّه ان یكفر به قال اللَّه تعالى: یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَكْفُرُوا بِهِ قلت: فكیف یصنعان؟ قال: ینظران من كان منكم ممّن قد روى حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احكامنا فلیرضوا به حكما فانّی قد جعلته علیكم حاكما؛(2803) عمر بن حنظله مىگوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره دو نفر از شیعیان كه میان آنان در مورد وام یا میراثى نزاع در گرفته و قضاوت را نزد حاكم ستمگر برده و از داوران وى حكم خواستهاند، سؤال كردم، آیا چنین كارى رواست؟ فرمود: هر كس در مورد حقّ یا باطلى قضاوت را نزد آنان ببرد، یقیناً داورى را نزد طاغوت برده است و چیزى را كه حاكم به نفع وى داورى مىكند هر چند حقّ مسلّم او باشد، اگر بگیرد حرام است، زیرا آن را به حكم طاغوت گرفته و خدا فرمان داده است كه مردم به طاغوت كفر ورزند. فرموده است: «مىخواهند داورى را نزد طاغوت ببرند در حالى كه دستور یافتهاند كه به آن كفر ورزند» سؤال كردم: پس چه كنند؟ فرمود: ببینند از میان شما هر كس حدیث ما را روایت نموده و در حلال و حرام ما نظر كرده و احكام ما را شناخته است باید به داورى او راضى شوند، زیرا من او را حاكم شما قرار دادهام.»