تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف 3 (110 موضوع)
محمد رحمتی شهرضا

نكات‏

امیر مؤمنان (علیه السلام) مى‏فرماید: «اِنَّ اللَّهَ سُبحانَهُ اذا اَرادَ بَعَبْدٍ خیراً؛ هر گاه خداوند سبحان خوبى بنده‏اى را بخواهد، وفَّقَه لِاِنْفاذِ اَجَلِهِ فى اَحسَنِ عَمَلِهِ؛ به او توفیق مى‏دهد تا عمرش را در بهترین كارهایش سپرى كند، و رِزْقَهُ مُبادِرَةَ مَهَلِهِ فى طاعَتِهِ قبلَ مَوتِهِ(803)؛ و شتافتن در طاعت او پیش از فرا رسیدن مرگ را روزیش مى‏كند. بنابراین براى كارهاى نیك و انجام كارهاى خیر، قبل از هر چیز باید با ترك گناهان از خدا توفیق خواست، چرا كه تا توفیق از جانب او نباشد، آدمى موفق به انجام كار نیكى نمى‏شود، چه بسیار كسانى كه داراى نعمت زندگى و مال و ثروت هستند، اما موفق به خرج این سرمایه عظیم در راه خدا نمى‏شوند، و چه بسیار انسان‏هاى فقیرى كه چندان از نظر اوضاع زندگى در رفاه نیستند؛ اما به خاطر داشتن توفیق از خرج كردن عمر و مال خود در راه خدا داراى موفقیت زیادى هستند. آیه 73 سوره مباركه انبیا ضمن برشمردن برخى از ویژگیهاى گروهى از پیامبران مى‏فرماید: انجام دادن كارهاى نیك را به آنها وحى كردیم؛ «و اوحَینا الَیهِم فِعلَ الخَیراتِ». برخى گفته‏اند: مراد از وحى در این آیه ممكن است وحى تشریعى و همچنین وحى تكوینى به معناى توفیق انجام دادن كارهاى نیك باشد. برخى دیگر اعتقاد دارند این وحى، نوعى امداد غیبى بود كه آنان را به سوى كارهاى شایسته مى‏كشاند. هم چنان كه توفیق توبه از خداست، باید چگونگى و راه توبه را نیز از خداوند دریافت كنیم. هدایت و توفیق انجام عبادات، از طرف خداست. توجّه به توفیق الهى از یك سو و خطاها و گناهان گذشته خود از طرف دیگر، عشق و علاقه انسان را به الطاف خداوند زیاد مى‏كند. مغفرت، با توفیق و اذن الهى است. بر خلاف مسیحیّت كه آمرزش را بدست بزرگان خود مى‏دانند. «وَ الْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ»(804). اصرار بر گناه، توفیق توبه را از انسان مى‏گیرد. هر جا حسن نیّت و بناى اصلاح باشد، توفیق الهى هم سرازیر مى‏شود. «إِنْ یُرِیدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُما»(805) به عقل و تدبیر خود مغرور نشوید، توفیق را از خداوند بدانید. «یُوَفِّقِ اللَّهُ». از سنّت‏هاى الهى آن است كه براى پاكدلان حق‏پذیر، شرح صدر قرار دهد و لجوجانِ گریزان از ایمان را گرفتار سلب توفیق و رجس سازد. گناه، مقدّمه مُهر خوردن بر دل و مانع درك صحیح و سبب سلب توفیق از انسان است. حسن عاقبت، نیاز به دعا، استمداد و توفیق الهى دارد. از سنّت‏هاى الهى این است كه فیض خود را به افراد مستعد عطا مى‏كند و به هر كس به مقدار لیاقت و استعداد حق‏پذیرى كه در خود ایجاد كرده، توفیق داده و لطف مى‏كند. «وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِیهِمْ خَیْراً لَأَسْمَعَهُم»(806). «وَ لَوْ أَرادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَلكِنْ كَرِهَ اللَّهُ انْبِعاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَ قِیلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقاعِدِین(807)؛ (منافقان) اگر تصمیم جدّى بر رفتن به جبهه داشتند، ساز و برگ جهاد آماده مى‏كردند. ولى خداوند، انگیزه و بسیج آنان را (به خاطر كوردلى و نالایقى) خوش نداشت و آنان را (از رفتن به جبهه) بازداشت و به آنان گفته شد: همنشین خانه‏نشینان (كودكان و سالمندان و بیماران) باشید. منع و بازداشتن خدا از شركت در جبهه و جهاد، به معناى سلب توفیق است، نه منع عملى. شركت در جهاد، توفیق الهى است كه از نااهلان سلب شده است. حركت در صراط مستقیم، توفیق الهى مى‏خواهد. اراده كارها از ما، ولى میزان توفیق از خداست. عامل شقاوت و بدبختى انسان‏ها، اختیار و خواست خودشان است، ولى سعادت آنها با توفیق الهى است.