تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف 3 (110 موضوع)
محمد رحمتی شهرضا

شعر

بوى حرص و بوى كبر و بوى آز
در سخن گفتن بیاید چون پیاز(1277)
سخن، پدید كند كز من و تو مردم كیست‏
كه بى‏سخن، من و تو، هر دو نقش دیواریم(1278)
مى‏شود چون ز سخن، گوهر هر كس پیدا
بگشا لب به شكرریزى و بِنما گوهر(1279)
هر چه به دل هست ز پاك و پلید
در سخن آید اثر آن پدید(1280)
اى زبان! تو بس زیانى مَر مرا
چون تویى گویا، چه گویم مر تو را
اى زبان! هم آتشى، هم خِرمنى‏
چند از این آتش در این خرمن زنى(1281)
خردمند باش و بى‏آزار باش‏
همیشه زبان را نگهدار باش(1282)
زبان بند كردن به صد قِید و بند
بسى بِهْ ز گفتار ناسودمند(1283)
نبیست در عالمِ ایجاد، به جز تیغ زبان‏
بى‏گناهى كه سزاوار به حبس ابد است(1284)